در روایت دارد که کسى از اصحاب گفت که این جوان، این فرزند موسىبنجعفر این مسئولیّت را بهعهده گرفته است درحالىکه « ﴿وَ سَیفُ هارونَ یُقَطِّرُ الدَّم ﴾ »؛ ( ۱ ) خون از شمشیر هارون میچکد، در یکچنین وضعیّتى. این بزرگوار توانستند در همان شرایط دشوار، خطّ روشن سیرهى نبوى و معارف قرآنى و اسلامى را بین جامعهى مسلمین توسعه بدهند و دلها را به مکتب اهلبیت و به خاندان پیغمبر نزدیک کنند. تا نوبت میرسد به مأمون و ماجراى اصرار و فشار فراوان براى کشاندن آن بزرگوار از مدینه به مروْ، به خراسان - آنروز مروْ پایتخت حکومت عبّاسى بود؛ یعنى مرکز حکومت را از بغداد منتقل کرده بودند به مروْ، که البتّه بعداً دوباره برگشت به بغداد - که مرکز سیاست عبّاسى بود. تفصیل خواستههاى مأمون و دستگاه خلافت از اینکه انگیزهى او از این دعوت و از این فشار و این اصرار و کشاندن امام هشتم چه بود، طولانى است؛ او یک محاسبهاى کرده بود که این محاسبه صرفاً سیاسى بود و براى تحکیم پایههاى قدرت و به ضعف کشاندن حرکتِ معرفتِ اهلبیت ( علیهمالسّلام ) و کارى که این بزرگوارها میکردند، سیاست او این بود. در مقابل این حرکت سیاسى و زیرکانهى مأمون، امام هشتم ( سلام اللَّه علیه ) یک برنامهى مدبّرانهى الهى را طرّاحى کردند و عمل کردند و پیش بردند که نه فقط خواستههاى دستگاه خلافت برآورده نشد، بلکه درست بعکس، موجب رواج و گسترش فکر معارفىِ قرآنى و منتسب به اهلبیت در اقطار دنیاى اسلام شد. یک حرکت عظیم، با توکّل به خداى متعال، با تدبیر الهى، با آن نگاه نافذ وَلَوى، ( ۲ ) امام هشتم ( سلام اللَّه علیه ) توانستند این نقشهى خصمانهى دستگاه سیاسىِ قاهر و هتّاک و