چه فرقهى شیعه و سنّى، و چه فِرَق گوناگونى که در درون دو فرقهى اساسى اسلامى وجود دارد - یکى از مراکز طمع دشمنان اسلام بوده است، نه فقط دشمنان تشیّع در طول سالهاى متمادى سعى شده است بین مسلمانان اختلاف بهوجود بیاید چون اختلاف بین مسلمانان، موجب میشود که همّت مسلمانان، نیروى مسلمانان، انگیزههاى مسلمانان، صرف همین دعواهاى درونى و داخلى بشود؛ به مسائل بیرونى خود، به دشمنان بزرگ خود توجّه نکنند. این سیاست اساسى استعمار در طول سالهاى متمادى و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى و تشکیل نظام جمهورى اسلامى بوده است، چون گسترش تفکّر جمهورى اسلامى را در دنیاى اسلام دیدند، روى سیاست تفرقه تأکید بیشترى کردند، اصرار بیشترى ورزیدند، سرمایهگذارى کردند، براى اینکه دنیاى اسلام را از جمهورى اسلامى جدا کنند. نظام جمهورى اسلامى، انقلاب بزرگ ما، امام عظیمالشّأن ما، توانست تفکّرات دنیاى اسلام را متوجّه خود بکند، دلهاى آنها را جذب کند، به انگیزههاى آنها و به حرکات آنها جهتدهى بکند؛ این، دشمن را ترساند؛ استعمار را، استکبار را، صهیونیسم را، بهطور مشخّصْ دستهاى سیاست در آمریکا را ترساند، و به همان سلاح قدیمى متوسّل شدند که سلاح « اختلافافکنى » است. امروز و در طول این سالهاى متمادى، اختلافات بین شیعه و سنّى را هرچه بیشتر دامن میزنند براى اینکه ذهن دو طرف را از دشمن اصلى - که دشمن اسلام است، نه دشمن خصوص تشیّع یا دشمن خصوص تسنّن - منصرف بکنند، اینها را به همدیگر مشغول کنند؛ این سیاست استعمار است؛ متخصّص این سیاست هم دستهاى سیاسى و امنیّتى