اقتصادی عامل مهمّی است. ما با ملّتمان راحت حرف میزنیم، آنها اینجور نیستند، ملّتشان آنها را قبول ندارد. محبوبیّت رئیسجمهورشان روز به روز کم شده است؛ این آمارهایی است که خودشان میدهند؛ آن روزی که این رئیسجمهور انتخاب شد، محبوبیّتش بالا بود؛ تا امروز، روز به روز این محبوبیّت کاهش پیدا کرده است، [ چون ] مردم به نظام سیاسیشان بیاعتقادند. در همین انتخابات اخیرِ آمریکا عدّهی شرکتکنندگان بسیار پایین بود، که خودشان هم این را به زبان آوردند و گفتند؛ یعنی این تشکیلات و این نظام را مردم خودشان قبول ندارند، امیدی به آن ندارند. این را مقایسه کنید با حضورِ ۶۵ درصدی و ۷۰ درصدیِ ملّت ما در پایِ صندوقهای انتخابات. الان اینها با آحاد ملّت خودشان مسئله دارند؛ همین خبرهایِ فرگوسن و ایالت میسوری و مانند اینها را که شنفتهاید، با مردم خودشان دارند میجنگند ! گزارشهای خودشان میگوید که پلیس آمریکا در یکسال بیش از چهارصدنفر از شهروندان را به بهانههای مختلف به قتل رسانده؛ پلیس، نه دستگاه قضایی ! اینها با ملّت خودشان هم میانهی خوبی ندارند، ملّتشان هم اینها را قبول ندارند، آنها مشکل دارند، آنها احتیاج دارند به یک موفّقیّت، به یک پیروزی بزرگ. ما نه، ما احتیاجی نداریم. یکی از افراد هیئت مذاکرهکننده چندی پیش حرف خوبی زد، گفت اگر به توافق هم نرسیدیم، آسمان به زمین نمیآید، دنیا به آخر نمیرسد؛ خب، نشود. حرف درستی است. ما آنچنان که حالا آنها خیال کردند، ضرر نمیکنیم؛ تصوّر کردند که اگرچنانچه چنین بشود، چنان خواهد شد؛ نه، راه