نگاه به ظرفیتهاى موجود و احیاناً معطلمانده وادار میکند. این چالشها براثر این است که در نظام جمهورىاسلامى، توان پیشرفت، توان استحکام، توان اقتدار روزافزون بسیار است. دشمنان ما این را مىبینند. من به شما جوانهاى عزیز این نکته را بگویم: دنیا در یکى دو قرن اخیر، با بُروز پدیدهى ننگین و شوم استعمار و استکبار بینالمللى، دچار آفتهاى بزرگى شد؛ مهمترینِ این آفتها نظام سلطه است. نظام سلطه به معناى آن است که در روى زمین، ملتها به دو گروه تقسیم بشوند: یک گروه سلطهگر، و یک گروه سلطهپذیر. دولتهاى استکبارى عادت کردهاند که سلطهگرى کنند، زور بگویند، در اقتصاد ملتها، در فرهنگ ملتها، در سیاستورزى ملتها، در تربیت ملتها، در سبک زندگى ملتها، از سر استکبار و سلطهطلبى دخالت کنند؛ همهچیزِ دنیا در اختیار آنها باشد. دولتهاى غربى و در برههى چند ده سال اخیر در رأس آنها دولت آمریکا، به این پدیدهى نفرتانگیز عادت کردهاند؛ به اینکه زور بگویند، به اینکه اقتصاد دنیا در دست آنها، فرهنگ ملتها در اختیار آنها، و خلاصه اختیار کشورهاى دیگر در دست آنها باشد؛ به این عادت کردهاند. وقتى یک ملت و یک کشور، در مقابل این عادت زشت مىایستد، آنها برآشفته میشوند. انقلاب اسلامى موجب شد یک کشور بزرگ، یک کشور واقع در منطقهى حساس جغرافیا، یک کشور داراى منابع و معادن سرشار یعنى ایران عزیز، با ملتى مقاوم و شجاع و پراستعداد، در مقابل این رَوَند زشت و نفرتانگیز بِایستد؛ آنچه آنها را خشمگین میکند این است. آنچه استکبار جهانى را آشفته کرده است، این است که یک ملت در یک کشور مهم، با یک سابقهى تاریخى بسیار غنى، با دارا بودن خصوصیات منحصربهفرد، در مقابل این عادت زشت سلطهگرى و سلطهپذیرى ایستاده