کهنه میشویم، فرسوده میشویم؛ ﴿فَاَصبَحَ هَشیمًا تَذروهُ الرِیح ﴾ ؛ ( ۴ ) میشویم مثل همان خاشاک. این عمر است، طبیعت زندگى همین است؛ این را باید فهمید. تا انسان جوان است، این را نمیفهمد، در سنین ما، انسان این را بیشتر حس میکند، بیشتر درک میکند. طول این زندگى جلوى چشم ما است: سبزه و طراوت و شادابى و آمادگى، و بعد بتدریج پختگى، و بعد بتدریج فرسودگى؛ این را انسان جلوى چشمش مشاهده میکند. با این نگاه باید کار کرد. بعد هم در مقابل محاسبهى الهى که « ﴿ما یَلفِظُ مِن قَولٍ اِلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتید ﴾ »، ( ۵ ) هر کلمهاى که از ما صادر میشود، ثبت میشود، ضبط میشود؛ هر حرکت ما، هر اقدام ما، بلکه هر اندیشهى ما و فکر ما. باید با این توجه کار کنیم؛ شما در کرسىهاى مجلس، هیئت رئیسهى محترم - که به آنها هم تبریک عرض میکنیم که مجدداً مورد اعتماد نمایندگان قرار گرفتند -( ۶ ) در جایگاه ریاست و مدیریت، و این حقیر در جاى خودم، مسئولین دولتى [ هم ] همینجور؛ با این روش باید نگاه کرد. امانتى است، این امانت را بایستى ادا کنیم؛ ﴿اِنَ اللهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُوا الاَمانتِ اِلى اَهلِها ﴾ . ( ۷ ) اداى امانت هم به این است که آنچه وظیفهى ما است بشناسیم و در حد وسع - بیش از آن هم از ما نخواستهاند - و توان، براى آن تلاش کنیم و تا جایى که میتوانیم بدویم.