بگیریم؛ بصیرت و عزم دو عامل اصلی است. اوّلاً بصیرت داشته باشیم، دشمن را بشناسیم، دوست را بشناسیم. امروز در کشورهای اسلامی، کشورهایی هستند که مسئولان آن کشورها دچار خطای باصرهاند؛ نمیتوانند دوست را از دشمن تشخیص بدهند. دشمن را دوست خیال میکنند، دوست را دشمن خیال میکنند؛ خب، انسان ضربه میخورد. یکچنین کشوری، با چنین نگاهی، با چنین بینشی، دچار ضربه میشود؛ بصیرت لازم است. ﴿قُل هذِه سَبیلی اَدعوا اِلَی اللهِ عَلی بَصیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی ﴾ .( ۳ ) اگر بصیرت وجود داشته باشد، انسان راه را درست بشناسد، آنوقت عزم و اراده هم بهخرج بدهد و نشان بدهد، راه، آسان پیموده خواهد شد؛ نصرت الهی یعنی همین؛ اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ از این واضحتر و از این صریحتر، چه میشود گفت ؟ ﴿اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم ﴾ ؛( ۴ ) نصرت خدا یعنی همین؛ راه خدا را شناختن و پیدا کردن، دنبال آن رفتن، به توطئهی دشمن، به تحمیق دشمن، به تحمیل دشمن تن ندادن. قرآن این را برای ما تأمین میکند. این اجتماع قرآنی هرسالهی ما، بحمدالله اجتماع موفّقی است. بتدریج قرآن در جامعهی ما حیات مجدّد خودش را پیدا کرده است. علاقهمندان به قرآن، متمسّکین به قرآن، کسانی که با قرآن خود را مأنوس میکنند، روزبهروز بحمدالله در جامعهی ما گسترش پیدا میکنند. اینکه میبینید ما اصرار میورزیم بر حفظ قرآن، بر تلاوت قرآن، ایراد نکنند که اینها اصل نیست؛ ما هم میدانیم اصل نیست امّا اینها وسیله است؛ بدون این وسایل نمیشود به قرآن نزدیک شد. کسی که با معارف قرآن آشنا نیست، در قرآن تدبّر نمیکند، با قرآن مأنوس نیست، چطور میتواند در یک جامعهای که میخواهد براساس قرآن حرکت کند، راهنمایی بدهد ؟ روشنفکرهای ما باید با قرآن آشنا بشوند، جوانان ما باید با