اجتماعی مسلِم. شهیدان بشارت میدهند به کسانی که به آنها ملحق نشدند - مثل من و شما - که در این راه نه بیم هست، نه اندوه هست؛ هرچه هست بهجت است، ابتهاج ( ۳ ) است، نشاط است، روحیّه است، امید است؛ این درس است. این درس در مجموعهی تاریخ جمهوری اسلامی تکرار شد؛ شهدای ما با انگیزه و با نشاط وارد این میدان شدند، تلاش کردند، و این تلاش آنها که صادقانه بود، با پاداش الهی همراه شد و به شهادت رسیدند که این شهادت بیشک یک نعمت بزرگ و یک پاداش بزرگی است که خدا آن را به این بندگان مخلصِ پاکدستِ پاکنهاد داد و به آنها ارزانی داشت. [ شهدا ] وارد این میدان شدند با نشاط، خدا را ملاقات کردند با رضایت الهی، و در نشئهی پس از مرگ، نه اندوهی به آنها رسید نه بیمی در دل آنها پدید آمد؛ این را منعکس میکنند به جامعه، این را سرریز میکنند به مردمی که به آنها ملحق نشدهاند. کمااینکه در این سالهای متمادی همین را مشاهده کردیم: هرجا شهادتی اتّفاق افتاد، پشت سرِ آن، افتخار خانوادهی شهید بود، احساس عزّت بازماندگان شهید بود، هیجان و ابتهاج معنوی و روحیّهی مضاعف در مردم بود و تأثیرات اجتماعی فراوان؛ ازجملهی آنها و جزو بارزترین آنها حادثهی هفتمتیر [ است ]. هفتم تیر حادثهی کوچکی نبود؛ مدیران برجستهی مؤثّرِ حاضر در نظام را - ۷۲ نفر را - یکجا نابود کردن، به حسب ظاهر. که شخصیّتی مثل شهید بهشتی در میان اینها است؛ شهید بهشتی جزو نوادر زمان بود، جزو کسانی بود که نظیر او را انسان در نسلهای پیاپی کمتر پیدا میکند. چنین کسی را، تعداد قابل توجّهی از وزرای کارآمد را، از نمایندگان مجلس را، از فعّالان سیاسی و انقلابی را یکجا از مردم بگیرند، خب اثر طبیعی و معمولی این حادثه چیست ؟ شکست ملّت، شکست انقلاب، قاعدتاً این باید باشد؛ امّا درست بعکس شد. درست عکس این حادثه، عکس آنچه دشمن از این حادثه انتظار داشت به وقوع پیوست. ملّت