بیانات سال 94


برای خیلی از ملّتها جاافتاده نیست. حج یک فرصتی است که اینها منتقل بشود، منعکس بشود، گفته بشود. البتّه خب، مخالفینی دارد. آن کسانی که میخواهند این اختلافات باشد، نمیخواهند که این تبادلات و این ارتباطات و این دوستی‌ها و این انتقال تجربه‌ها صورت بگیرد؛ باید بالاخره راه پیدا کرد.

یکی از کارهای مهم در حج، همان جنبه‌های شخصی و فردی است. اینکه ما روی جنبه‌های اجتماعی حج تکیه میکنیم، ما را از جنبه‌های فردی حج غافل نکند: تضرّع، خشوع، خشیت، دعا. فرصت خوبی است؛ هیچ جا مثل مسجدالحرام نمیشود؛ هیچ جا مثل مسجدالنّبی نمیشود؛ این فرصت در اختیار شما است، در اختیار حاجی است. خیلی بی‌سعادتی میخواهد که کسانی این را رها کنند بروند در بازار، درِ این دکّان، درِ آن دکّان. حالا فرمودند که جلوی بازارگردی را گرفته‌اند، [ امّا ] خب گزارشهایی که به من میرسد، این است که متأسّفانه نه، بعضی از حجّاج ما باز گرفتار این بیچارگی هستند: برو در این بازار پهلوی این دکّان‌دار، پهلوی آن کاسب - زن یک‌جور، مرد یک‌جور - یک جنس بُنجُلی را به دو برابر قیمت بخر، سوار هواپیما کن بردار بیاور تهران یا فلان شهر دیگر؛ [ این‌ ] غلط است؛ خیلی غلط است. مردم ما باید این را توجّه کنند که کار غلطی است. خرید را همه‌جا میشود کرد، بازار را همه‌جا میشود رفت، جنس را همه‌جا میشود خرید، پول را این‌جوری همه‌جا میشود دور ریخت - این پولْ دور ریختن است دیگر؛ همه‌جا میشود پول را انسان دور بریزد - برو سراغ آن کاری که جاهای دیگر نمیشود کرد و آنجا میشود کرد؛ آن، نگاه کردن به کعبه است؛ آن، نماز گزاردن در مسجدالحرام است؛ آن، بوسیدن جای پای پیغمبر است. پیغمبر اکرم در این شهر راه رفته است، حرف زده است، این فضا پر از امواج صدای نبیّ مکرّم اسلام است؛ حیف نیست انسان در این فضا تنفّس نکند ! این دیگر کجای دنیا پیدا میشود ؟ اینها را حجّاج ما قدر بدانند، والّا بازار

«8»