گرفتم. یعنی به این بزرگی ! خب ما اینها را داریم. خیلی جاها در سرتاسر کشور، این امکانات وجود دارد. اگر به صنایع روستایی اهمّیّت بدهیم، اگر به روستاها اهمّیّت بدهیم، اگر به این باغدارها اهمّیّت بدهیم، اینها بهترین خدمت به روستاها و به فقرای ما در روستاها و در جاهای دیگر است. بخش معدن را هم بنده اینجا یادداشت کردهام، منتها دیگر وقت گذشته ( خیلی هم فشار روی آقای نعمتزاده نیاوریم !) آنچه به من گزارش شده [ این است که ] ما حدّاکثر پانزده درصد از ظرفیّت معدنی کشور را داریم استحصال میکنیم؛ پانزده درصد ! ما معدن را باید جایگزین نفت کنیم؛ یعنی واقعاً بایستی ما بتوانیم. من سالها پیش - شاید بیست سال پیش - در دولتِ آنوقت گفتم. ما باید کاری بکنیم که هر وقت اراده کردیم، بتوانیم سر چاههای نفت خودمان را ببندیم؛ نه از کمبود مشتری بترسیم، نه از نداشتن بازار بترسیم، نه از نداشتن پول بهای نفت بترسیم؛ باید به اینجا برسیم. خب ما واقعاً بایستی به فکر بیفتیم؛ برای نفت باید جایگزین [ قرار داد ]. میبینید نفت چه وضعی پیدا کرده ! یک اشارهی قدرتها و عناصر خبیث منطقه با همدیگر، موجب میشود که نفت ناگهان از صد دلار بیاید به چهل دلار ! از وقتی که از صد دلار شروع کرده تنزّل تا حالا، مگر چند ماه طول کشیده ؟ خب، این قابل اطمینان نیست؛ آدم نمیتواند این را جزو سرنوشت اقتصاد کشور و گذران زندگی یک کشور [ بداند ] و آن را مربوط کند به یک چنین چیزی. نفت مال ما است، [ امّا ] هم اختیارش دست دیگران است، هم درآمد بیشترش مال دیگران است. بیشتر از آنقدری که ما از صادرات نفت استفاده میکنیم، آن دولتِ واردکنندهی نفت در اروپا یا در جای دیگر دارد استفاده میکند، که مالیات میگیرد و فلان میگیرد. ما نفتمان را داریم میدهیم، پول میگیریم؛ او نفت را میگیرد از ما و از مردم خودش پول میگیرد. استفادهی آن دولتها بیشتر از دولت ما است از فروش نفت. این چه معاملهی پُرخسرانی