میدان وارد بشود و پیش برود، گاهی اوقات یک موانعی پیش میآید که قبلاً پیشبینی نشده، بعضی پیشبینی هم شده لکن موانعی است که پیش میآید؛ بایستی آن ستاد بتواند بهصورت ضربتی آن موانع را برطرف کند، راه را باز کند و پیش برود؛ و نافذالکلمه [ باشد ]، یعنی باید گوش کنند؛ اینجور نباشد که حالا مثل امروز که آقای جهانگیری مکرّر میگفتند پنج دقیقه [ صحبت کنید ]، آقایان پنج دقیقه را مثلاً به هفت دقیقه و ده دقیقه افزایش [ میدادند ]؛ هرچه آن ستاد گفت، واقعاً همه آن حرف را بپذیرند. بعد هم پیشرفت کار را به مردم گزارش بدهید؛ ببینید واقعاً چه اتّفاقی میافتد ! شما ششماه مثلاً فرض کنید به همین شکلی که ما گفتیم، [ یعنی ] این برنامه وقتی تدوین شد، این ستاد تشکیل بشود و شش ماه فعّالیّت کند؛ کار بهصورت چشمگیری پیش خواهد رفت؛ بعد بیایید همان را به مردم بگویید؛ بگویید این کارها را کردیم، آن کارها را کردیم؛ مردم در زندگی [ خود ] احساس میکنند؛ آن امید و خوشبینی به آینده که شما میخواهید در مردم باقی بماند، بهطور کامل تأمین خواهد شد؛ یعنی به مردم گزارش داده بشود. و [ البتّه ] تعیین شاخصهایی هم برای ارزیابی باید باشد. یک الزامات قانونی و حقوقی و قضائی هم در مجموعهی اقتصاد مقاومتی وجود دارد؛ دو قوّهی دیگر حاضرند همکاری کنند، هم قوّهی مقنّنه - مجلس - در این زمینه آماده است برای همکاری؛ [ مثلاً ] قانونی هست که شما قانون را باید عوض کنید یا اصلاح کنید یا قانون جدیدی را بر این قوانین اضافه کنید؛ احتیاج به این چیزها پیدا میکنید؛ یا یک جایی یک حرکت قضائی لازم است؛ همهی اینها را دو قوّه حاضرند همکاری کنند برای اینکه این اقتصاد مقاومتی انجام بگیرد.