گاهی انسان، عمری را هم بخوبی گذارنده امّا یک امتحان سخت، انسان را از این رو به آن رو میکند. نمیخواهیم ادّعا کنیم که برای هرکسی آن روز مثلاً آنجا حضور داشته است، ما یک حریم امنیّتی درست کنیم و جرئت نکنیم [ به او نزدیک بشویم ]؛ نه، لکن آن گذشتهها را باید ارج نهاد، باید قدر دانست؛ و انسانهایی که توانستهاند در طول این سالها آن ذخیره را حفظ کنند برای خودشان، سالم نگه دارند خودشان را، اینها خیلی قیمت دارد. خب، این حالا معنای سپاه، به معنای یک سازمان، به معنای یک مجموعهی منظّم؛ این جزء اوّل اسم شما [ است ]. البتّه در این زمینه آدم بخواهد حرف بزند و شرح بدهد، بیشتر از اینها حرف هست؛ حالا دیگر این چند کلمه کافی است.
پاسدار؛ سپاه پاسداران؛ شما پاسدارید. پاسداری از انقلاب در واقع نماد ارادهی انقلابی کشور است؛ ارادهی انقلابی، حضور انقلابی؛ هویّت انقلابی. وقتی شما میگویید که وظیفهی این سازمان، پاسداری از انقلاب است، معنایش این است که ارادهی انقلاب همچنان مستحکم است و انقلاب حضور قاطع در عرصه و صحنه دارد؛ خب این خیلی معنای مهمّی است. انقلاب را نباید محدود کرد به حوادث انقلابیِ مثلاً آغاز انقلاب و شروع انقلاب و روزهای پیروزی انقلاب؛ آنها یک بخشی از انقلاب است. شاید اگرچنانچه کسی معنای انقلاب را درست ملاحظه کند، [ میبیند ] حرکت