میزدیم، بحث میکردیم. یک جاهایی در بین این مراکز، یک خصوصیّاتی داشت که در ذهن انسان باقی میماند؛ یکیاش همین تیپ قمربنیهاشم شهرکرد است که من یادم نمیرود؛ رفتیم آنجا، بچّههای بااخلاص، مؤمن، وضعیّت فقیرانه، آنجایی که اینها داشتند، خیلی وضعیّتِ با امکانات محدود امّا درعینحال انگیزههای محکم؛ و رفتیم و ساعتهایی - حالا یادم نیست چند ساعت - با اینها بودیم، ناهار هم با اینها خوردیم؛ من با یک احساس بسیار رضایتمندی از آنجا بیرون آمدم. خب، چیزهایی هم که آقایان گفتند از سوابق علمی و نظامی و سیاسی و مانند اینها، آنها هم همه بهجای خود محفوظ و همه ارزش است. نکتهای که آقای نکونام گفتند دربارهی آمدنِ مردم چهارمحالوبختیاری [ به تهران ] برای ابراز بیزاری از بختیار ،( ۲ ) خیلی مهم است. ممکن است مردم شیراز، مردم مشهد، مردم تبریز هم بیایند از بختیار ابراز بیزاری بکنند امّا خیلی فرق میکند که مردم بختیاری بیایند از یک فرد سیاسیِ شاخص بختیاری که در مقابل انقلاب و در مقابل امام قرار گرفته، ابراز بیزاری کنند؛ این نکته مهم است. این هم که ایشان گفتند که مردم توقّع دارند که آن روز روز شاخصی باشد، درست است، این واقعاً جا دارد؛ چون در بین عشایر این وابستگیها و پیوندهای عشایری، چیز کوچکی نیست، چیز خیلی مهمّی است. اینها همان کسانی هستند که در قضیّهی مشروطه، بلند شدند از شهرکرد - آنوقت دهکرد - آمدند اصفهان و اصفهان را گرفتند و آمدند تهران و کارهای بزرگی را انجام دادند، بیشتر با پیوندهای محلّی این کار را میکردند؛ یعنی تأثیرات قبایلی و عشایری بر روی مردم وجود داشت که حرکت میکردند میآمدند. امّا همین پیوندها در آنجایی که پای دین در میان است، پای انقلاب در میان است، پای امام در میان است، بکلّی کمرنگ