یکی [ دیگر ] از خطرها: شناسایی کردن نخبهها برای عوامل بیرونی؛ این هم هست؛ از این هم بنده گزارشهایی دارم، خبرهایی دارم؛ بررسی میکنند، جستجو میکنند، نخبهها را پیدا میکنند؛ نه برای اینکه در داخل تشویق بشوند، تربیت بشوند؛ [ بلکه ] برای عوامل بیرونی، که به آنها معرّفی کنند، حلقهی واسطی بشوند برای مهاجرت نخبگان و به تعبیر رایج « فرار مغزها ». این هم خیانت است؛ این خیانت است؛ این ولو ممکن است در پوشش دلسوزی برای این دانشجو انجام بگیرد امّا این دلسوزی نیست. اینکه ما دانشجو را تشویق کنیم و بگوییم « آقا ! اینجا چیست ؟ چه کسی به تو میرسد ؟ چه کسی به تو اعتنا میکند ؟ بگذار برو آنجا، زندگی کن، پیش برو، پیشرفت کن » این خیانت است، این پشتکردن به کشور و منافع کشور و آیندهی کشور است و وادارکردن یک جوان نخبه به این کار است. یکی از هشدارهایی که واقعاً باید وزرای محترم به آن توجّه کنند، مقابلهی با عناصر متدیّن و انقلابی در دانشگاهها است. عناصری هستند متعهّد به انقلاب، پایبند انقلاب، پایبند به مسائل دینی و ظواهر دینی، کسانی با اینها از مسئولین - حالا بین خود دانشجوها سلایق مختلفی هست، اشکالی هم ندارد؛ ممکن است بگومگویی هم بینشان بشود، اهمّیّتی ندارد؛ محیط دانشگاه است - از طرف اساتید، مدیران، با یک چنین عنصری، با یک چنین جوانی، با پسری یا دختری که متعهّد و پایبند است، مقابله کند، این قابل قبول نیست؛ باید عناصر مؤمن تشویق بشوند. حالا ازاینقبیل مسائل وجود دارد. جمعبندی من از همهی این حرفها، عبارت است از خوشبینی مستدل نسبت به آینده؛ نه فقط شعار، نه فقط رجزخوانی؛ واقعیّت این است. آیندهی