یک مسئله هم مسئلهی نقشآفرینی در اقتصاد مقاومتی است که اقتصاد دانشبنیان پایهی آن است. البتّه در این زمینه هم حرف زیاد زدهایم، دوستان هم مطالبی بیان کردهاند، دیگران هم گفتهاند لکن آنچه در واقعِ عمل باید اتّفاق بیفتد، هنوز اتّفاق نیفتاده. بنده این را عرض بکنم؛ تازه گزارش مسئولین دولتی برای برنامههای اجرائی اقتصاد مقاومتی دست بنده رسیده؛ تازه چند روز است ! یعنی آنچه در واقع باید تحقّق پیدا کند در اقتصاد مقاومتی، هنوز ما با آن فاصله داریم. خب، شما در دانشگاه در این زمینه نقش ایفا کنید؛ یعنی واقعاً بروید سهم خودتان را پیدا کنید و آن سهم را به معنای واقعی کلمه عمل کنید. اینها مربوط به مسائل علم بود. البتّه مسائل گوناگون دیگری هم هست، بنده هم بارها گفتهام این چیزها را، خود شماها هم میدانید لکن در تکرارش فایده است. بخش دوّم، آن کار فرهنگی دانشگاهها است. بعضیها کار فرهنگی را در داخل دانشگاه با کنسرت و اردوهای مختلط اشتباه گرفتهاند؛ خیال میکنند کار [ فرهنگی این است ]؛ میگویند باید دانشجو شاد باشد ! شاد بودن برای هر محیطی چیز خوبی است امّا چهجوری ؟ به چه قیمتی ؟ غربیها چقدر بهره بردهاند از این اختلاط دختر و پسر که ما بهره ببریم ؟ یک روزی به ما میگفتند که در اروپا - آن روز اروپا را مطرح میکردند - حجاب نیست و زن و مرد با هم قاطیاند، هوس و شوق جنسی هم در آنجا طبعاً کنترلشده است. خب، حالا شما نگاه کنید ببینید همینجور است ؟ آیا هوسها کنترلشده است یا هوسها تحریکشده است ؟ اینهمه جنایت جنسی امروز دارد در آمریکا و در اروپا اتّفاق میافتد؛ به جنس مخالف هم دیگر حالا اکتفا