همهى ابواب فقهى هم اختلاف نظر بین فقها وجود دارد؛ یکى یک چیزى میگوید، یکى یک چیز دیگرى میگوید؛ امّا برآیند همهى این اختلافها پیشرفت است. فقه امروز با فقه زمان شیخ طوسى یکسان نیست؛ بااینکه اینهمه اختلاف در نظرات وجود داشته امّا این فقه پیشرفت کرده؛ فنّىتر، عمیقتر، دقیقتر، جزئىنگرتر در مسائل وارد شده؛ در این زمینه هم همینجور خواهد شد. امّا مسئلهى هنر، خیلى مسئلهى مهمّى است. هنر جزو زندگى انسان است؛ در ذات خود، هنر یکى از لوازم وجود انسان است مثل خیلى از چیزهاى دیگر. همهى شعبههاى هنر همینجور است؛ آدمهایش مختلفند والّا این وجه مشترک در همهى هنرها وجود دارد که زاییدهى ذوق و تخیّل است؛ تخیّل قوى و ذوق وافى، هنر را بهوجود مىآورد. البتّه مهارتها، تجربهها، کارشناسىها، همهى اینها در کنارش وجود دارد، [ امّا ] مایهى اصلى عبارت است از ذوق؛ لذا شما همینطور که ملاحظه میکنید در بین فقهاى ما در حوزههاى علمیّه بااینکه بحث هنر بهمعناى هنر هیچ مطرح نبوده، هنرمندان بزرگى در خود حوزه حضور پیدا کردهاند؛ ایشان ( ۲ ) میفرمایند به تفنّن، بعضى به تفنّن، بعضىها هم واقعاً حرفهاى؛ مثلاً سیّدمحمّدسعید حَبّوبى شاعر حرفهاى است و یک شاعر برجستهى عرب است. فرض بفرمایید سیّدمحمّد هندى یا سیّدرضا هندى که آن قصائد گوناگون مفصّل را گفته، یک شاعر حرفهاى نجف است؛ اینها مال زمان قدیم هم نیستند. یا سیّد رضى؛ من سالها پیش یکوقتى از یک عرب باذوقى خواستم مقایسه کند بین شعر سیّدرضى و شعر یک نفر دیگر - که نمیخواهم اسم بیاورم، یک آدم معروف و شاعر معروف - گفت اصلاً قابل مقایسه نیست. او شعرشناس بود؛ بنده شعر عربى را نمیتوانم مثل یک عرب بشناسم و بفهمم که وزن