بیانات سال 94


خانواده‌هایی که جوانانشان میرفتند به شهادت میرسیدند یا مبارزه میکردند، از طرف ضدّ انقلاب مورد تهدید قرار میگرفتند. این جوانی که در مجموعه‌ی پیشمرگان مسلمان کُرد با این شجاعت می‌آمد وسط میدان - که بنده یادم هست و کاملاً با این مجموعه آشنا بودم؛ مکرّر آنجاها رفته بودم، دیده بودم، می‌آمدند، میرفتند - هم جان خودش را در معرض تهدید قرار میداد، هم آرامش خانواده‌ی خودش را؛ میدانستند و می‌آمدند؛ اینها خیلی مهم است. و امتحان خوبی دادند؛ حقّاً و انصافاً امتحان بسیار خوبی دادند.

دشمن از روز اوّل روی منطقه‌ی کردنشین تکیه کرد؛ به دو جهت: یکی به‌خاطر قومیّت، یکی به‌خاطر مذهب؛ امیدوار بودند که بتوانند از این نقطه نفوذ کنند؛ در بلوچستان به یک نحو، در ترکمن‌صحرا به یک نحو، در کردستان به یک نحو. این اسناد و مدارک فراوان مربوط به منطقه‌ی کردستان که در نهان‌خانه‌های امنیّتی رژیم طاغوت بود، همه افتاد دست ما؛ ما فهمیدیم سیاستهای اینها آنجا چه بوده است و چه‌کار میکردند. اینها از این سیاستها میخواستند بعد از پیروزی انقلاب استفاده کنند و منطقه‌ی کردستان را تبدیل کنند به یک نقطه‌ی آسیب‌پذیر و آسیب‌زن نسبت به انقلاب؛ هدف این بود. حالا شعارهای گوناگونی میدادند؛ بعضی‌شان شعار چپ میدادند، بعضی حتّی شعارهای اسلامی میدادند. در همین منطقه‌ی کردستان از ضدّ انقلابِ معارض با نظام اسلامی، کسانی بودند که آیه‌ی قرآن میخواندند - که خب همه یادمان هست؛ کسانی که در این قضیّه بودند، یادشان هست - امّا در واقع داشتند برای ضدّ انقلاب، برای آمریکا، برای رژیم صهیونیستی کار میکردند، تلاش میکردند؛ و همه‌ی نیروی خودشان را هم مصرف کردند بلکه بتوانند آن منطقه را ناامن کنند؛ خب این منطقه ناامن نشد. خب بله، جوانهای ما از جاهای مختلف رفتند کردستان امّا اگر دل مردم کُرد با انقلاب نبود، باز هم اینها میتوانستند کار

«2»