مسئلهی اشتغال، که وابستهی به همین مسئلهی تولید داخلی و مانند اینها است، خیلی مهم است. همینطور مدام همهی ما میگوییم؛ دولتی میگوید، مجلسی میگوید، اقتصاددانِ آزادِ روزنامهای میگوید، که فلاندرصد از کارخانهها تعطیلند یا مثلاً کمتر از نصف ظرفیّت کار میکنند. خب بالاخره چه میشود ؟ بالاخره باید اینها راه بیفتد، باید کار بکند؛ اگر کار کرد، اشتغال به وجود خواهد آمد. این خجلت و شرمندگی نظام از بیکاری جوان، از خجلت خود آن جوان در داخل خانه بیشتر است؛ این را شما بدانید. بنده خودم وقتیکه به فکر این جوان بیکار میافتم [ شرمنده میشوم ]. در بعضی از شهرستانها بیکاری بالا است. البتّه ما نرخ یا بهاصطلاح درصد بیکاری را یکمقداری معیّن میکنیم؛ حالا دوازده درصد یا ده درصد - همینکه حالا گفته میشود - لکن این میانگین است. وقتی انسان این را میبیند شرمنده میشود؛ یعنی شرمندگی بندهی حقیر از ملاحظهی این آمار و مطالعهی این حقیقت، از شرمندگی آن جوانی که بیکار میرود خانه و دستش چیزی نیست، کمتر نیست، بلکه بیشتر است؛ این را باید برطرف بکنیم. مسئلهی قاچاق که اشاره کردند و بنده هم مکرّر اشاره کردهام، خیلی جدّی است؛ یعنی واقعاً قاچاق، خنجری است که به پشت نظام وارد میشود. یک عدّهای برای خاطر منافع شخصی خودشان، منافع کشور را با قاچاق لگدمال میکنند؛ باید با این مبارزه کرد، باید با این مقابله کرد. البتّه بدیهی است که این مقابله آسان نیست؛ برای خاطر اینکه آن کسانی که درآمدهای میلیاردی از قاچاق دارند، به این آسانیها دست برنمیدارند. باید برخورد کرد؛ این برخورد را البتّه دولت باید بکند، امّا پشتوانهی این برخورد دولتی، مجلس است؛ شما هستید که باید بخواهید، باید تصمیم بگیرید، باید برنامهریزی کنید. اینهم دربارهی مسائل مربوط به اقتصاد.