خب، من چند نکته عرض میکنم: یکی دربارهی اصل وظیفهی مجلس است و اهمّیّت مجلس؛ یکی دربارهی مسئلهی قانون است؛ یکی بخصوص در زمینهی اقتصاد است؛ یکی بخصوص در زمینهی فرهنگ است؛ یکی هم در زمینهی سیاستهای کلّی و مسائل سیاست خارجی و مانند اینها است؛ چند جملهی اینجوری را انشاءالله عرض میکنم. در قانون اساسی شما موظّف شدهاید از دستاوردهای انقلاب و مبانی اسلام دفاع کنید؛ در سوگندتان بود. من در پیامم به شما عرض کردم ( ۵ ) این سوگند، سوگند حقیقی است؛ یعنی اگر این سوگند نقض بشود، کفّاره دارد. سوگند خوردهاید که مبانی اسلام را و دستاوردهای انقلاب را حفظ کنید؛ خب، این چیز مهمّی است. این کِی ممکن خواهد شد ؟ آنوقتی که مجلس واقعاً در رأس امور باشد؛ این کار هم دست شما است. « مجلس در رأس امور » تعارف نیست که بخواهیم تعارف بکنیم؛ نه واقعاً باید مجلس در رأس امور باشد؛ یعنی تصمیم بگیرد و آن تصمیم اجرائی بشود. البتّه من این را به شما عرض بکنم که در دولتهای مختلف - هم این دولت کنونی، هم دولت قبلی، هم دولتهای قبلی؛ همهشان از بعد از رحلت امام؛ و در زمان امام، دولت خود بنده - اتّفاق میافتاد یک جاهایی، در یک تنگناهایی گیر میکردیم و الان دولتها گیر میکنند که از اختیارات ولیّفقیه استفاده میکنند؛ این هست، امّا در همانها هم بنده مکرّراً در نظر داشتم مراقبت بکنم تا آنجایی که ممکن است به مصوّبهی مجلس خدشه وارد نشود. یکی از دولتهای گذشته آمده بودند یک چیزی میخواستند که درست نقطهی مقابل قانون بودجهی آن سال بود؛ آنوقت [ قانون ] برنامه نبود، قانون بودجه بود. هرچه اصرار کردند، من زیرِ بار نرفتم؛ با اینکه مشکلاتی داشتند امّا گفتم ما یک مجلسی داریم که نشستهاند تصمیم گرفتهاند و قانون بودجه را با اینهمه زحمت تصویب کردهاند، حالا شما بیا با یک کلمه حرف،