میگویند آقا به ما چه ! خب حرف خباثتآلودی است؛ چطور [ میگویید ] به ما چه ! کار آنها است. آقای دکتر ظریف - نمیدانم اینجا در جلسه هستند یا نه - در صحبت با وزیر خارجهی آمریکا به او میگویند که [ مسئلهی ] بانکها، بانکهای بزرگ و مانند اینها [ حل نشده ]؛ او میگوید خب بله، به ما که ربطی ندارد؛ فوراً ایشان میگویند چرا، شما اگر بخواهید میتوانید؛ شما مانعید یعنی وزارت خزانهداری آمریکا است که مانع است. بله، در زبان در جلسهی بانکها طرف شرکت میکند، میگوید بله، با ایران اشکال ندارد معامله کنید، از طرف ما مانعی ندارد لکن در عمل و در بیانات دیگر، جوری حرف میزنند که او جرئت نکند. برای بانک چه بهتر که وارد معامله بشود با یک بازار هشتاد میلیونی مثل ایران؛ بانک که ابائی ندارد؛ مانع دارد و مانعش تهدید آمریکا است. آن مسئول دولتی آمریکا همین دو سه روز قبل از این گفت ما ایران را راحت نمیگذاریم، ما نمیگذاریم ایران احساس راحتی خیال کند؛ خب، وقتی اینجور حرف میزنند، یک عضو عالیرتبهی دولت آمریکا اینجور حرف میزند، فلان بانک جرئت میکند بیاید معامله کند ؟ بله، یک تعدادی بانکهای کوچک آمدهاند، امّا برای معاملات - برای قراردادها، معاملات واقعی، سرمایهگذاریها - بانکهای بزرگ باید بیایند به میدان، و نیامدهاند؛ معلوم هم نیست کِی بیایند. این از اشکالات بزرگ است. این طرف آمریکایی این گناه بزرگ را انجام داده، این تخلّف بزرگ را کرده؛ نباید توجیه کنیم کار آمریکاییها را. بله، بخشنامه میکنند امّا بخشنامه فرق میکند با واقعیّت. قضیّهی بیمهی نفتکشها همینجور است. بیمهی نفتکشها یکی از چیزهای مهم در معاملات نفتی است. در یک سقف محدودی بیمه را قبول کردند امّا ساختارهای بزرگ بیمه -[ برای ] مبالغ این نفتها که گاهی اوقات میلیاردی است - حاضر نشدند وارد بشوند، حاضر نشدند بیمه کنند و بیمه نمیکنند.