سال قبل از این، به جوانهای دانشجو و اهل علم گفتم که شما باید کاری کنید که پنجاه سال بعد، اگر کسی خواست به تازههای علمیِ آن روز دست پیدا کند، مجبور بشود بیاید زبان فارسی یاد بگیرد ؛( ۱۳ ) این میشود، این ممکن است؛ کمااینکه در این ده پانزده سال، حرکت علمی و پیشرفت علمی همانی که گفته بودیم شد. وقتی جوانها همّت کنند، وقتی صاحبان همّت و اراده همّت کنند، همهی کارهای دشوار آسان خواهد شد؛ ما میتوانیم پیش برویم. درعینحال، دشمن دارد روی باورهای جوانهای ما اثر میگذارد: « آقا چه فایده دارد، نمیشود، فایدهای ندارد ». اینها آن میدانهایی است که جنگ روانی دشمن در این میدانها است و شما بهعنوان مدّاح، میتوانید اثر بگذارید، میتوانید این جوان را از لحاظ بنیهی فکری تقویت کنید. این که بنده گاهی اوقات اعتراض میکنم به بعضی از مدّاحیها که مثلاً فرض کنید در عزاداری دههی محرّم وقتی انسان نگاه میکند - که گاهی میآورند عکسهایش را؛ حالا هم که دیگر این وسایل زیاد شده؛ البتّه بنده ندارم امّا گاهی میآورند به من نشان میدهند این عکسها و مانند اینها را - میبیند مثلاً در یک جلسه همه دارند همینطور میپرند هوا و میآیند پایین؛ خب، این چه فایدهای دارد ؟ این چه تأثیری دارد ؟ کجای این عزاداری است ؟ اینکه من اعتراض میکنم، از هیجان جوانها بنده ناراحت نیستم؛ خب جوان اهل هیجان است، جوان منبع انرژی است و دائماً دلش میخواهد انرژی خودش را تخلیه کند؛ من از این باب [ میگویم ] که این وظیفههای بزرگ زمین نماند. وقتیکه در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بیخیال، بیفکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد.