بیانات سال 95


شناساییِ درست بکنید، محیط را درست بشناسید، گاهی توپخانه‌ی شما بر روی دوست آتش میکند. یک‌وقت می‌بینید دو تشکّل انقلابی افتاده‌اند به جان هم و با هم دارند برخورد میکنند؛ این بر اثر نشناختن محیط است. یا در یک قضیّه‌ی بین‌المللی که مثلاً فرض بفرمایید مشکلاتی [ به وجود می‌آید ]. حالا به‌هرحال دانشجو وظیفه‌اش این است که محیط را بشناسد؛ محیط را بشناسد، جهان را بشناسد، منطقه را بشناسد. اینکه می‌بینید فلان مدّعی روشنفکری مثلاً فرض بفرمایید در مورد حزب‌اللهِ لبنان یا سیّدحسن‌نصرالله یا پدیده‌ی دیگری ازاین‌قبیل، ابراز شبهه میکند، این بر اثر نشناختن محیط است؛ یعنی خوشبینانه‌اش این است. البتّه نگاه بدبینانه هم ممکن است کسی داشته باشد؛ امّا خوشبینانه‌اش این است که نمیداند در منطقه چه خبر است، نمیداند سیّدحسن‌نصرالله یعنی چه، حزب‌الله یعنی چه، ارتباطش با ایران چه تأثیراتی در سرنوشت کشور و سرنوشت انقلاب دارد؛ این بر اثر ندانستن است. پس با چشم باز به محیط دانشجویی و محیط کشور و محیط جهان نگاه کردن که بنده دو سه سال قبل از این تعبیر کردم به « بصیرت »،( ۱۹ ) بعضی‌ها هم دردشان آمد که آقا بصیرت، بصیرت ! چرا میگویید بصیرت ؟ خب بصیرت است دیگر؛ بصیرت یعنی با چشم باز نگاه کردن.

ازجمله‌ی وظایف دانشجویی، حفظ دین و تقوا است. عزیزان من ! برای شماها حفظ دین و تقوا آسان‌تر از امثال بنده است؛ این را شما بدانید. وقتی ما جوان بودیم، یک عالمی بود در مشهد که با پدر من خیلی دوست بود، خیلی هم پیر بود - آن‌وقت، به سن حالای ما مثلاً یا بیشتر - ما جوان بودیم، دوست میداشت ماها را، نصیحت میکرد و میگفت که قدر جوانی را بدانید که حتّی عبادت کردن هم مال جوانها است، نه مال پیرها؛ برای ما تعجّب‌آور بود، خب عبادت مال پیرها است، [ امّا ] او میگفت عبادت هم مال جوانها است؛ حالا این را همه حس

«21»