این نمیشود، این قابل قبول نیست. این پدیدهی بسیار بدی است، پدیدهی زشتی است، این پدیده را ما اصلاً نمیپسندیم. چند موضوع اینجا یادداشت کردهام، یکیاش هم این است: مسئلهی عقلانیّت. امروز راجع به عقل و عقلانیّت و عقلا و عقلای قوم و مانند اینها خیلی حرف زده میشود؛ [ میگویند ] عقلای دو جناح بنشینند با همدیگر حرف بزنند؛ عقلگرایی. خب ما خیلی موافقیم با عقلگرایی. قرآن هم راجع به عقل خیلی حرف زده، اسلام راجع به عقل خیلی توصیه کرده، امام بزرگوار یکی از بزرگترین عقلای عالم بود؛ اهل عقل بود، اهل تعقّل بود، انقلاب هم انقلاب عقلائی بود با مبانی محکم؛ بنابراین ما موافقیم. منتها [ باید دید ] عقل چه اقتضاء میکند. این کسانی که امروز طرفدار گرایش به غربند، به نظر من عقلشان را باختهاند، تعقّل نمیکنند. اینهایی که میگویند برای پیشرفت کشور باید به غرب تکیه بکنیم و به غرب پناه ببریم و با آنها رفاقتمان را تشدید بکنیم، به نظر من عاقلانه حرف نمیزنند. خب غرب به ما تجربههایی داده. اوّلین کاری که عقل میکند [ این است که ] باید از تجربهها استفاده کند. رضاخان را غربیها بر ما تحمیل کردند، بیست سال آن استبداد و دیکتاتوری عجیبوغریب و بینظیر؛ بعد غربیها محمّدرضا شاه را بر این کشور تحمیل کردند، مردم که نقشی نداشتند، غربیها نشستند و گفتند ایشان به جای پدرش باشد؛ بعد غربیها به او کمک کردند تا بتواند یک حکومت ملّی را سرنگون کند، غربیها خودشان مستقیماً در بیستوهشتم مرداد حکومت مصدّق را - که یک حکومت ملّی بود، کاری به اعتقادات مصدّق ندارم، بالاخره حکومت ملّی بود - سرنگون کردند؛ غربیها در این کشور ساواک را راه انداختند [ بهعنوان ] وسیلهای برای سرکوب عجیبوغریب هر فکر مخالف ! من یکوقتی گفتم ؛( ۳۰ ) یک نفر با من