چه بود ؟ جز برای خدا یک چنین چیزهایی را انسان نمیتواند مشاهده کند که مادر دو شهید بچّههایش را خودش ببرد داخل قبر بگذارد و گریه نکند ! یا بخواهد از دوروبریهایش که گریه نکنند، بگوید من بچّههایم را در راه خدا دادهام، خوشحال هم باشد؛ اینها آن آرمان است. بنابراین فراموش نشود که ما آرمان شهیدان را که عبارت بود از خدا و اسلام و اسلامِ انقلاب و حکومت اسلامی و حاکمیّت دین، از یاد ببریم و قضیّه را عادیسازی کنیم؛ [ یا بگوییم ] مثل بقیّهی جنگهایی که بود؛ خب یک عدّهای کشته میشدند، یک عدّهای [ زخمی یا اسیر ]، در همهی جنگها بالاخره یک عدّه جوان کشته میشوند ! اینجوری نبود قضیّه. این هم این نکته. یک نکتهی دیگر هم - که حالا دیدم خوشبختانه در صحبت آقایان هم بود که توجّه به آن دارند - این است که از فرصت باقیمانده استفاده کنید برای گفتگو با پدر و مادرها. خیلی از پدر و مادرها از دنیا رفتهاند و این فرصت از دست ما و شما گرفته شده که ما ببینیم خاستگاه این جوان چیست. پدر و مادر وقتی حرف میزنند، نشاندهندهی این است که این جوان در یک چنین فضایی نشو و نما کرده؛ این خیلی مهم است. از لحاظ موقعیّت اجتماعی، از لحاظ طبقهی اجتماعی، از لحاظ گرایشهای گوناگون معلوم بشود که در چه محیطی او پرورش پیدا کرده؛ علاوه بر اینکه میتواند جزئیّاتی از زندگی شهید را هم برای ما روشن کند. این هم یک فایدهی دیگر است، این را از دست ندهید؛ پدر و مادرها را درک کنید. و بالاخره الان نزدیک سی سال از پایان جنگ میگذرد، خیلی از پدر و مادرها از دنیا