بیانات سال 95


من به شما عرض بکنم: چرا ما برای جوان، برای علم، برای نخبه، برای استعداد برتر، این‌همه اهمّیّت میدهیم، از دیدنشان خوشحال میشویم، برایشان صرفِ‌وقت میکنیم - واقعاً هم صرفِ‌وقت میکنیم، این را هم شما بدانید - و صرف همّت و مانند اینها میکنیم ؟ چرا ؟ برای خاطر اینکه ما یک سابقه‌ی تلخی داریم؛ در یک دوران طولانی، ژنِ ناتوانی، ژنِ نمیتوانیم، ژنِ وابستگی به دیگران را در ما تزریق کردند؛ در یک دوران طولانی، از دوران قاجار تا دوران پهلوی، در ملّت ما - همین ملّت بااستعداد - این احساس درونیِ عدم توانایی و عدم قدرت، ایجاد شد؛ و [ آن را ] در ما - در مجموعه‌ی جامعه‌ی ایرانی - نهادینه کردند؛ این سابقه را ما داریم. نتیجه این شد که ما به عنوان یک ملّت، هویّتمان در ذیل غرب تعریف شد. خیلی حرف - حرف تاریخی و حرف اجتماعی و حرفهای تحلیلی - در این زمینه‌ها هست که نه وقتش اینجا و حالا است، نه الان برای آن دُور هم جمع شده‌ایم. غربی‌ها، اروپایی‌ها، به خاطر علمی که زودتر از دیگران به آن دست پیدا کردند و خودشان را بالا کشیدند، یک‌چنین نگاهی به ملّتهای دیگر پیدا کردند، از جمله به ملّت ما؛ ملّتهایی با این فرهنگهای عریق ( ۳ ) و عمیق و سابقه‌های درخشان را آن‌چنان تحقیر کردند که آنها را در ذیل خودشان تعریف کردند. من راجع به این کلمه‌ی « خاورمیانه » یکی دو بار در صحبتهای عمومی گفته‌ام ،( ۴ ) این منطقه‌ی آسیا - که بزرگ‌ترین و کهن‌ترین تمدّنهای بشری مال اینجا و زاییده‌ی اینجا و آفریده‌ی اینجا است و نژادهای قدیمی بشری از اینجا سر بلند کرده‌اند - این آسیای با این عظمت، در منطق و ادبیّات اروپایی تقسیم شد به سه قسمت: شد خاور؛ آن‌وقت خاور دور، دور از کجا ؟ از اروپا ! خاورمیانه - میانه یعنی نه دور نه نزدیک - به کجا ؟ به اروپا ! خاور

«4»