این حادثهی راهپیمایی را شکر کنید. شکرش ازجمله به این است که آن روحیّات را، آن حالات را - که در این دو سه روزی که مشغول راهپیمایی بودید، آنجا مشاهده کردید یا احساس کردید - در خودتان نگه دارید؛ آن برادری را، آن مهربانی را، آن توجّه به ولایت را، آن آماده شدن بدن برای تَعَب کشیدن را، آن ترجیح دادن زحمت کشیدن و عرق ریختن و راه رفتن بر راحتی و تنبلی را. در همهی امور زندگی باید این را دنبال کرد؛ این میشود شکر. از جملهی شاخههای شکر، یکی این است که این کار را برای کسانی که عاشق این کارند، آسان کنیم که مسئولیّت این به عهدهی مسئولان بخشهای مختلف کشور است. گاهی حوادثی پیش میآید؛ نگذارند این حوادث [ تکرار شود ]، پیشگیری کنند؛ این هم جزو شکر است. بههرحال این نعمت را قدر بدانیم، نعمت بزرگی است. و این انشاءﷲ یک نعمت پایدار خواهد بود و برای ملّت ایران و ملّت عراق، مایهی عزّت و سربلندی و افتخار خواهد بود. حالا در دنیا سعی میکنند که نگذارند این نورافکن قوی دیده بشود، لکن نمیتوانند، دیده خواهد شد؛ سعی میکنند دیده نشود یا تحریفش کنند، [ امّا ] هیچکدام به جایی نمیرسد؛ وقتی ادامه دادید حرکت را، ناچار، حقیقت خود را آشکار خواهد کرد. یک مطلب اصلیِ امروز من دربارهی بسیج است. بسیج یکی از آن پدیدههای شگفتآور دوران انقلاب بود؛ امام بزرگوار از طرف پروردگار ملهَم ( ۳ ) شد به اینکه این اقدام را بکند؛ بسیج بیست میلیونی که ایشان اعلان کردند و سازمان بسیج که تشکیل شد، خیلی کار بزرگی بود. اصلاً معنای این کار