بیانات سال 95


آنجا میخواهد حرکت کند و حواسش به آنجا پرت بشود، بعد از پشت حرکت کند. حالا فرض کنید این افسر، افسری است فریب‌خور؛ نمیفهمد معنای فریب دشمن را و تشخیص نمیدهد. یا یک آدمی است اصلاً بی‌حال؛ دلش میخواهد بگیرد استراحت کند و بخوابد. یا معتاد است؛ یا معتاد به موادّ مخدّر، یا معتاد به شهوت‌رانی، یا معتاد به بعضی از این بازی‌های کامپیوتری که اخیراً باب شده - شنیده‌ام بعضی‌ها به این اعتیاد پیدا میکنند - و بی‌فکر و بی‌اعتنا به سرنوشت خود و دیگرانی که به او چشم دوخته‌اند. یا سرگرم غرایز [ است‌ ]؛ مثلاً همین آقای افسر، در سنگر به فکر اشباع غرایز مادّی خود و غرایز حیوانی خودش باشد؛ سرگرم عیش‌ونوش. پس این افسر را در این شکل و در این هیئت و در این شاکله هم میشود تصوّر کرد. نتیجه‌ی جنگ چیست ؟ معلوم است دیگر. پس هویّت افسران جنگ نرم دو جور میتواند تعریف بشود.

این یکی از موارد سخت اختلاف بین ما و دشمنان ما است.

دشمن، افسر جنگ نرم ما را، که جوانها هستند، یک جور می‌پسندد، جمهوری اسلامی یک جور می‌پسندد. این را که در جمهوری اسلامی بر روی تدیّن، پاک‌دامنی، پارسایی و پرهیز از افراط غرایز تکیه میشود، حمل نکنند بر تعصّب و، به قول خودشان، دگم‌اندیشی و تحجّر و مانند اینها؛ نه، این شیوه‌ی تربیتی است، این برگرفته و برخاسته‌ی از تعریف افسر و فرمانده جنگ نرم است. یکی از عرصه‌های چالش ما با آمریکا این است. آمریکایی‌ها دلشان میخواهد جوانهای ما آن شجاعت را نداشته باشند، آن امید را نداشته باشند، آن انگیزه را نداشته باشند، آن تحرّک را نداشته باشند، آن توان جسمی را نداشته باشند، آن توان فکری را نداشته باشند، نسبت به دشمن خوش‌بین باشند، نسبت به فرماندهی خودی و عقبه‌ی خودی بدبین باشند؛ جوان ما را دشمن این‌جوری می‌پسندد.

«8»