بیانات سال 95


مجاهدت‌پذیری و اعتقاد به مجاهدت یک ثروت فرهنگی است؛ این در کشور ما وجود دارد، در خیلی از کشورها نیست.

قبل از انقلاب، وقتی‌که مجموعه‌ی مبارزین ما با مجموعه‌ی مثلاً مبارزین مارکسیست آن روز مواجه میشدند - چه در بحثهای جمعی، چه در بحثهای فردی، چه در زندان، چه در بیرون زندان - بنده همیشه این حرف را به خودی‌هایمان میگفتم؛ میگفتم که فرق ما و آنها این است که ما خدا داریم، آنها خدا ندارند؛ من دلم به حال آنها میسوزد. در گوشه‌ی سلّول، در زیر شکنجه، در شرایط بسیار دشوار، ما یک پناهی داشتیم، یک خدایی داشتیم، به او پناه میبردیم، از او کمک میطلبیدیم؛ اگر هم اراده‌ی او اقتضا نمیکرد که آنجا به ما کمک بکند، لااقل دلمان خوش بود که او دارد میبیند که ما برای خاطر او داریم زجر میکشیم، [ امّا ] آن بیچاره‌ی مارکسیست این را نداشت. بنده میگفتم این آدمی که خدا ندارد، تا وقتی تحت تأثیر شور و هیجان و احساسات و مانند اینها است، خب، حرکت میکند، میدود؛ اگر یک لحظه این شور و این هیجان و این احساسات از او گرفته بشود و یک لحظه به خودش فکر کند، خواهد دید کار بیهوده‌ای دارد میکند. [ میگوید ] من کشته بشوم که دیگری زنده بماند ؟ من کشته بشوم که فلان‌کس پول گیرش بیاید یا راحت زندگی کند ؟ چرا ؟ خصوصیّت ایمان این است که احساس مجاهدت و میل به مجاهدت را در انسان زنده نگه میدارد. این خودش یک ارزش فرهنگی است؛ یک ارزش بزرگ فرهنگی است. این یک.

اعتقاد به ایستادگی در مقابل زورگو [ هم ] یک ارزش فرهنگی است. اعتقاد به اینکه اگر ایستادگی کردیم، در نهایت بدون تردید بر دشمن فائق خواهیم

«5»