بود، پولدار بود لکن زندگی سادهای داشت، به من گفت که بارها به من میگویند تو مگر دیوانه شدی که آمدی پولت را گذاشتی در این دستگاههای تولیدی با این خطر - به قول خودشان - و با این ریسکی که دارد؛ برو در بانک بگذار و سودش را بگیر، استفاده کن؛ من گفتم نه، من باید از این پول استفاده کنم برای پیشرفت کشور و تولید. خیلی خب، این چیز بسیار با ارزشی است. یکی از حقوقی که اینجا وجود دارد، همکاری صمیمانهی کارگر با کارفرما است؛ باید با هم همکاری صمیمانه بکنید. یکی از حقوق کارفرما این است که دولت و دستگاههای مربوط اجرائی، کار را برای کارفرما تسهیل کنند؛ همان که عرض کردم؛ فرض کنید [ اگر ] نقدینگی ندارد، برایش فراهم بکنند؛ [ اگر ] موادّ اوّلیّه ندارد، کارگاهاش یا ماشینش فرسوده است و امثال اینها، کمک کنند تا بتواند اینها را تأمین کند. یکی از کمکهایی که میشود به کارفرما کرد، فراهم کردن زمینهی صادرات است. البتّه زمینهی خود فعّالیّت صادرات را خود دارندهی کالا - کارفرما - انجام میدهد امّا زمینهساز آن، دستگاههای دولتی هستند؛ میتوانند کمک کنند، زمینهسازی کنند. اینجا وزارت خارجهی ما میتواند نقش ایفا کند، وزارتهای گوناگون میتوانند نقش ایفا کنند. یکی از کمکهایی که دولت میتواند به کارفرما بکند، این است که از کارفرما در مقابلهی با مشتری خارجی حمایت بکند. گاهی جنسی را صادرکنندهی ما صادر میکند، در آن کشور خارجی، سرش بازی درمیآورند، اذیّتش میکنند؛ اینجا مسئولیّت دولت این است که برود سینه سپر کند، بِایستد، کمک کند، نگذارد حقّ او در فلان کشور بهخاطر اینکه یک نفر - یا دولتشان یا تاجرشان - یک سوءاستفاده میخواهد بکند، ضایع بشود؛ نباید بگذارد. اینها از کمکهایی است که به کارفرما میشود کرد؛ حقّ او اینها است.