است. مهارت کاری بر عهدهی مسئولان است؛ همین فنّیحرفهایها و انواع کارهای دیگری که میشود انجام داد برای مهارتافزایی کارگر؛ کارفرما هم مؤثّر است، دولت هم مؤثّر است. یک مسئله مسئلهی امنیّت شغلی کارگر است؛ اگر ذهن کارگر مشغول باشد که آیا فردا در این کارگاه خواهد بود یا نه، دستش به کار نمیرود؛ باید امنیّت شغلی به وجود بیاید؛ این هم راههایی دارد، این هم باز از مسئولیّتهای مسئولین گوناگون دولتی و مدیران و کارفرمایان و دیگران است؛ فقط هم مربوط به وزارت کار نیست؛ به بخشهای مختلف ارتباط پیدا میکند؛ باید کاری کنند که امنیّت شغلی وجود داشته باشد. تعطیلی کارگاهها جزو آفتهای بزرگ است؛ جزو مصیبتهای کارگر، یکی این است که این کارگاه تعطیل بشود. تعطیلی دو جور است: یک تعطیلی بهخاطر این است که امکانات کارفرما کفاف کار را نمیدهد. فرض بفرمایید نقدینگیاش کم است یا موادّ اوّلیّه ندارد یا ماشینهایش فرسوده است و نمیتواند؛ خب، این یک وظایفی را ایجاد میکند برای کسانی که موادّ اوّلیّه دست آنها است، نقدینگی دست آنها است، ساختن و تبدیل کردن ماشینها دست آنها است؛ وظیفهی آنها است و باید کمک کنند به این کارفرما. بانکها مسئولند، دستگاههای واردات و صادرات مسئولند، بخشهای صنعتی و فنّاوری مسئولند، شرکتهای دانشبنیان و مجموعهی این جریانها مسئولند. این یکجور تعطیلی کارگاهها است؛ کارفرما در اینجا تقصیری ندارد که کارگاه تعطیل میشود امّا عواملی موجب تعطیل میشود؛ این عوامل را میشود برطرف کرد؛ سخت است امّا میشود. باید این عوامل را بگردند پیدا کنند و برطرف کنند؛ یکی از کارهای مهم و بزرگ دستگاههای ما و مدیران ما این است. این