بیانات سال 96


در ادبیّات سیاسی ما یک کلیدواژه‌ی مهمّی وجود دارد به نام « نظام سلطه »؛ این کلیدواژه، خیلی پرمغز و پرمعنا است؛ نظام سلطه یعنی چه ؟ میخواهم یک مرور سریعی بکنم به گذشته و ریشه‌ها، تا برسیم به وضع امروزمان. نظام سلطه یعنی یک نظام دوقطبی جهانی بین کشورها؛ یک دوقطبیِ واضح و روزافزون بین کشورها؛ این نظام سلطه است. یک قطب، قطب مسلّط است؛ یک قطب، قطب زیر سلطه است. این شد نظام دو قطبی. عرض کردم که ذیل این کلمه و این کلیدواژه، حرفهای گفتنی زیادی وجود دارد؛ بنده هم در خلال این سالها گاهی یک صحبتهایی کرده‌ام؛ لکن شما دانشجوها وقتی بنشینید و در گردهمایی‌های فکری و تحلیلی فکر کنید، میتوانید حرفهای بیشتر و بهتری ذیل این کلیدواژه پیدا کنید. به‌هر‌حال دو دسته کشور در دنیا به‌ وجود آمد - که [ این ] مربوط به مثلاً دو سه قرن پیش به این‌طرف است - کشورهای مسلّط و کشورهای زیر سلطه. کشورهای مسلّط، البتّه عمدتاً یا عموماً کشورهای اروپا بودند. حالا دلایلی هم دارد که چرا و چگونه شد که این کشورها شدند کشورهای مسلّط؛ چه خصوصیّتی وجود داشت که به اینجا منتهی شد؛ آیا ازلحاظ خلقت، اینها مثلاً یک امتیازی دارند ؟ ازلحاظ ذهنیّت، اینها یک برتری‌ای دارند ؟ یا نه، یک عواملی پیش می‌آید و یک بخشی از دنیا یا یک کشوری از کشورهای دنیا یک رجحانی بر دیگران پیدا میکند. بالاخره دلایلی دارد که حالا نمیخواهیم وارد آن دلایل بشویم؛ یعنی بحث ما این نیست. به‌هرحال این اتّفاق افتاد: کشورهای مسلّط و کشورهای زیر سلطه.

خب، یک دوگانه‌هایی به وجود آمد، [ ازجمله ] دوگانه‌ی پیشرفت و توقّف؛ یعنی کشورهای مسلّط همین‌طور مدام پیشرفتهای روزافزون با سرعت روزافزون پیدا کردند - یعنی سرعت پیشرفتشان هم مدام زیاد شد - و کشورهای زیر سلطه متوقّف شدند و عقب‌گَرد کردند. در این، نکته‌ی مهمّی وجود دارد. تصوّر نشود

«3»