اواخر دورهی قاجار، چه در دورهی پهلوی - وابستهی به چه ؟ مثلاً فرض کنید به یک کشور کوچکی مثل کشور انگلیس. یعنی یک دوگانهی اینجوری هم به وجود آمد؛ استقلال سیاسی و وابستگی سیاسی. اعتماد به نفس و انفعال؛ این هم یک دوگانهی دیگر است. کشورهای مسلّط، اعتماد به نفس داشتند، حرف میزدند، توقّع میکردند، دنیا را متعلّق به خودشان میدانستند؛ [ امّا ] این مجموعهی زیر سلطه که البتّه خیلی هم ازلحاظ کمیّت بیشتر بودند، اینها دچار انفعال، دچار وادادگی و ضعف نفس بودند. صدور جهانبینی و فرهنگ و رسوم و عادات؛ یکی از بهاصطلاح لوازم و تبعات این نظام سلطه، این است که آن کشورهایی که ابتکار دارند، پیشرفت دارند، اعتماد به نفس دارند؛ عادات خودشان و رسوم خودشان و جهانبینی خودشان را منتقل میکنند به کشورهای زیر سلطه؛ اینها هم از آنها قبول میکنند؛ بهصورت کتاب، بهصورت تحقیقات و انواع و اقسام [ دیگر ] که اینها هرکدام شواهد تاریخی واضح و روشنی دارد که [ اگر ] اهل مطالعه باشید و اینها را دنبال کنید، کاملاً پیدا میکنید. آنوقت علاوهی بر همهی اینها، برنامهریزی برای ادامهی همین حالت. یعنی آن کشورهایی که مسلّط بودند، برنامهریزی علمی دقیقی کردند برای اینکه این حالت ادامه پیدا کند؛ یعنی ابدی بشود؛ تغییرپذیر نباشد. یک همچنین حالتی در دنیا به وجود آمد. این وضعیّت دنیا در این دو سه قرن اخیر بوده. البتّه در این میان، حوادثی اتّفاق افتاده و بعضی از کشورها توانستند خودشان را از این منجلاب نجات بدهند؛ البتّه نه بهطور کامل، لکن در بخشی؛ مثلاً فرض کنید کشور ایالات متّحدهی آمریکا که تحت سلطهی انگلیس و تحت استعمار انگلیس بود، توانست ازلحاظ سیاسی و اقتصادی، خودش را نجات بدهد امّا