بیانات سال 96


میخواهد؛ گفت مادره فکر کرد بچّه مُرده، من با این زبان دارم میگویم که « بیا بچّه‌ات را شیر بده »؛ آمد پایین دید نه، بچّه دارد گریه میکند و شیر میخواست، بنا کرد شیر دادن؛ گفت بچّه خوب شد ! البتّه این داستان را ایشان در همان مقدّمه‌ی نغمه‌ی حسینی ذکر کرده‌؛ آنچه ایشان به من گفت و حالا نقل کردم با آنچه در مقدّمه‌ی نغمه‌ی حسینی است اندکی تفاوت دارد:

در [ ورق ] دفتر نام و نشان

نامْ حسین آمدش از آسمان

این حسین الهی [ قمشه‌ای ] که برنامه اجرا میکند همین است؛ این بچّه مال این [ ماجرا ] است. غرض خب، نغمه‌ی حسینی را گفته ایشان، و یکی از بهترین شعرهای آقای الهی قمشه‌ای همین نغمه‌ی حسینی است؛ یعنی جزو بهترین شعرهای آقای الهی، همین منظومه‌ی نغمه‌ی حسینی است. خب ما منظومه نداریم.

یکی از دوستان تذکّر دادند به من که از جمله‌ی چیزهایی که ما نداریم - به قول ایشان - ژانر هجو است؛ حالا این کلمات فرنگی هم این‌قدر رایج شده که بدون آن کأنّه آدم نمیفهمد؛ رشته‌ی هجو. پیغمبر به حسّان‌بن‌ثابت گفت که هجوشان کن اینها را؛ او ‌هم بنا کرد هجو کردن. [ شما هم ] هجو کنید؛ خب رقص شمشیر میکند ! این جاهلیّت مدرن با جاهلیّت قبیله‌ای کنار هم قرار گرفته‌اند ! از این بهتر، منظره از این زیباتر ! این را در شعر هجو کنید. هزار شعر درباره‌ی این میشود گفت مثلاً فرض کنید. حالا هجو یک مسئله‌ است، طنز هم یک مسئله‌ی دیگر است که خب البتّه طنز خوشبختانه هست و امشب هم که هم آقا خواندند، هم آقای ناصر فیض بودند که نخواندند و دیگران، الحمدلله

«9»