بیانات سال 96


نیست. حالا نه ! واقعاً هرکدام از این دوستان که شعر میخوانند، آدم احساس افتخار میکند، احساس میکند که الحمدلله کار دارد پیش میرود؛ یعنی شعر - خود این مایه‌ی روینده و بالنده و پیش‌رونده - همین‌طور مدام دارد میبالد و پیش میرود؛ شعر این‌جوری است، یعنی هنر این‌جوری است؛ خیلی از حقایق این‌جوری است‌ که بمرور زمان در داخل کشور اگر روی آن کار بشود، همین‌جور است؛ مثل یک درختی که روزبه‌روز بالندگی آن بیشتر میشود، اگر برسند به این درخت، در جای خود مراعات بشود، مراقبت بشود، آبیاری بشود، هَرَس بشود و امثال اینها، این روزبه‌روز رشد پیدا میکند و منافع او و میوه‌دهی او بیشتر میشود. این حالت الان در شعر کشور خوشبختانه وجود دارد. بنابراین این دو خصوصیّت هست؛ هم شعر - یعنی این ثروت عظیم انسانی - بالنّسبه‌ی به بخشهای دیگر، در خدمت مفاهیم خوب است؛ هم همین [ شعری ] که در خدمت این مفاهیم است، سطحش سطح بالایی است، سطح خوبی است و رو به رشد است و رو به پیش‌تر رفتن است؛ این دو نکته وجود دارد.

منتها من میخواهم عرض بکنم در این زمینه‌ها، توقّف و احساس به‌منزل‌رسیدگی سمّ مهلک است؛ هرکدام از شما آقایان، همانهایی که شعرهایتان خیلی خوب است و آدم لذّت میبرد، همانها اگر احساس کردند که رسیدند به آن ایستگاه آخر و دیگر بعدش چیزی نیست، قطعاً توقّف میکنند و سقوط میکنند و نزول میکنند. علاوه بر اینکه این [ احساس ] خطا هم هست؛ یعنی الان در این جمع حاضر، فرض کنیم حالا غربالگری کردیم و یکی شد در درجه‌ی اوّل؛ همان که در بین جمع حاضر در درجه‌ی اوّل است، در عالم شعر در درجه‌ی اوّل نیست؛ یعنی بالاخره فاصله‌اش تا سعدی و حافظ و فردوسی و جامی و مانند اینها فاصله‌ی قابل توجّهی است و باید برسد به آنها؛ [ البتّه ] از آنها هم بالاتر میشود رفت؛ این‌جور نیست که حافظ، منتهای حدّ شعر باشد؛

«4»