حرکت دادهاند؛ این را توجّه داشته باشید. اینکه ما خیال کنیم « فنّاوریِ نو و ابتکار، متعلّق به غرب و اروپا و مربوط به آنها است و از اوّل این جور بوده »، نخیر، این خطا است. ما در دورانهایی پیشرو و پیشتاز در فنّاوری بودیم؛ فنّاوریهای متناسب روز. البتّه طبیعت علم و فنّاوری این است که هرچه جلوتر برود، سرعت بیشتر میشود؛ مثال زده ایم بارها و تکرار نمیخواهم بکنم. هرچه پیشرفت انجام بگیرد، سرعت هم پیوسته بیشتر میشود. علّت اینکه فاصلهی کشورهای پیشرفتهی علمی با کشورهای عقبافتاده دائماً زیاد میشود، همین است؛ پیشرفتهای علمی، سرعت را هم زیاد میکند. ما آن روز البتّه به تناسب زمانهی خودمان پیشرو در مسائل فنّاوری بودیم؛ نه فقط ما به عنوان ایران، خیلی از کشورهای شرقی این حالت را داشتند، از جمله ما ایرانیها. بنابراین، مسلمانی و ریشهداری در تاریخ؛ و بعد انقلاب؛ انقلاب بخش مهمّی از هویّت ما است. انقلاب یعنی آن حرکت تحوّلیِ عمیقی که با تکیهی به اسلام توانست وضعیّت کشور را عوض کند و یک قلم مهمّ آن، این بود که ملّت را از حاشیه بیرون آورد، وارد متن ادارهی کشور کرد. ملّت در کشور، هیچکاره بود؛ ملّت ایران، در طول قرنهای متمادی، اصلاً در ذیل حکومتها تعریف میشد، نقشی در ایجاد [ حکومتها نداشت ]. بله، وقتی پادشاهی جنگی داشت، عدّهای از ملّت را میگرفت، زیر سلاح میبرد و آنها را به جنگ میبرد؛ نقش ملّت همین بود. امّا اینکه ملّت بتوانند در تعیین یک سیاستی، در تعیین یک مسئولی - چه برسد مسئولین درجهی یک کشور - نقش داشته باشند، چنین چیزی وجود نداشت. ملّت منتظر نشسته بود تا این سلسله برود، آن سلسلهی بعدیِ حکومت بیاید؛ همچنان که این حکومت میکرد، حالا آن [ دیگری ] بیاید حکومت کند؛ آن قبلی زور میگفت، حالا بعدی بیاید زور بگوید ! ملّت ایران نقشی نداشتند. اوّلین بار در طول تاریخ ما - تاریخ چندین قرنی، تاریخ از دوران باستان به این طرف -