در خانههایتان نشستهاید؛ از مرز چه خبر دارید ؟ شما پسرتان را، دخترتان را میفرستید مدرسه، میآید، نگران نیستید؛ خودتان میروید محلّ کار و میآیید، نگران نیستید؛ میروید در پارک مینشینید، نگران نیستید؛ راهپیمایی میکنید، نگران نیستید؛ نگران ناامنی نیستید، دارید با امنیّت زندگی میکنید. چه خبر دارید که آن که در مرز ایستاده و جلوی دشمن را گرفته که وارد کشور نشود، او دارد چه میکشد ؟ این را مردم خبر ندارند؛ او مظلوم است. شهدای مرزی ما مظلومند؛ چه در مرزهای جنوب شرقی یعنی منطقهی بلوچستان و کرمان و مانند اینها، چه منطقهی شمال غربی [ یعنی ] منطقهی کردستان و کرمانشاه و بقیّهی جاها، چه بقیّهی مناطق دیگری که در مرزها مشکلاتی وجود دارد؛ در همهی اینها، این مرزدارهای ما هستند که دارند با همهی وجود، آنجا دفاع میکنند. اگر این مرزدارها نباشند، از بعضی از مرزهای ما هزارکیلو هزارکیلو موادّ مخدّر وارد کشور میکنند که هر یک کیلویش ممکن است صد جوان را بدبخت کند و به روز سیاه و به خاک سیاه بنشاند. چه کسی جلوی اینها را میگیرد ؟ مرزدار ما ! اینها هستند که دارند فداکاری میکنند؛ بعد هم شهید میشود؛ این شهید خیلی ارزش دارد. شهید مدافع حرم آنجور، شهید مرزبان اینجور. شهید کارهای امنیّتی و اطّلاعاتی در داخل کشور [ هم ] یکجور؛ اینهایی که با چشمهای نافذ خودشان میگردند و تیمهای خرابکار را، تیمهای تروریست را - که شکل و قیافهشان با بقیّهی مردم فرق ندارد، دلهایشان جهنّمی است که دیده نمیشود - پیدا میکنند این مأمور امنیّتی ما با تجربهای که دارد، با هوشی که دارد، با کمکی که از مردم میگیرد، با هدایتی که خدا میکند، میتواند اینها را پیدا کند. اینها را پیدا میکنند و یکوقت شما میشنوید که چهل تیم را ضربه زدند، بیست تیم را ضربه زدند که هریک از این تیمها میتوانست دهها