عقیدتیای به قدرتهای خارجی نداشته؛ از اوّل، همیشه دیده که در مقابل قدرتهای خارجی ای که دیگران جرئت نمیکنند بگویند « بالای چشمتان ابرو است »، جمهوری اسلامی ایستاده؛ این استقلال سیاسی است؛ این را از اوّل دیدهاند، [ لذا ] قدرش را نمیدانند؛ آن دورهای را که هر چه آمریکا میگفت و قبل از او هر چه انگلیس میگفت باید در کشور تحقّق پیدا میکرد، اینها درک نکردهاند، لذا قدر استقلال را نمیدانند؛ این باید تفهیم بشود به اینها. این یکجور نقش اساتید بر روی دانشجوها است. نقش دوّم، نقش در مسائل کشور است؛ همین که چند نفر از این برادران، اینجا گفتند و من کاملاً تصدیق میکنم. یکی از برادرها گفتند ما مفاهیم قدرت و تهدید و امنیّت و مانند اینها را [ به جامعه ] پمپاژ نکرده ایم؛ البتّه اهمّیّت اینها در این نیست که به جامعه پمپاژ بشود؛ اهمّیّت در این است که به مراکز تصمیمگیری پمپاژ بشود؛ یعنی اینها تصمیمسازی است. بله، بنده هم همین را قبول دارم؛ این کارها نشده، این کارها باید بشود. یا برادر دیگری راجع به طرحهای مصوّب و مانند اینها گفتند، یا آن برادری که سیستم غلط کار صنعتی در طول پنجاه سال را ذکر کردند؛ اینها حرفهای اساسی است؛ عرض کردم، اینها قابل بحث است؛ اینها را باید بحث کرد، باید پخته کرد. امّا اینها حرفهایی و فکرهایی و نظراتی است که باید به مراکز تصمیمگیری منتقل بشود؛ مراکز تصمیمگیری باید در جریان این مسائل قرار بگیرند، از اینها استفاده کنند. یکی از علل اینکه من اصرار دارم این جلسه در هر ماه رمضان تشکیل بشود و [ اساتید دانشگاه ] بیایند و حرف بزنند - البتّه دلم میخواست در سال دوازده بار اینجور جلسهای تشکیل بشود که متأسّفانه نمیتوانیم - همین است که این حرفها گفته بشود، مسئولین بشنوند، مراکز تصمیمگیری بشنوند؛ باید اثر بگذارید.