بیانات سال 96


قدم میزدیم تا وقت حرکت قطار بشود؛ آن جوانهایی که آنها هم مثل ما داشتند راه میرفتند برای اینکه وقت قطار بشود، همین‌طور گُله‌به‌گُله بنده را مسخره میکردند؛ آن رفیقی که با من همراه بود دانشگاهی بود، او خجالت میکشید. حالا آن کسی که بنده را مسخره میکرد، نه دشمنی‌ای با هم داشتیم، نه سابقه‌ای با هم داشتیم، نه بنده به او بدی‌ای کرده بودم، نه او احتمالاً سواد درستی [ هم ] داشت، امّا درعین‌حال این کارش بود. روحانیّت - یعنی یک طلبه‌ی جوانی که حالا مشغول هم هست و درس هم میخواند و درس هم میدهد - بی‌دلیل و بی‌جهت باید مورد تمسخر قرار میگرفت؛ فضا این‌جوری بود. حالا مشهد قبّةالاسلام بود و این‌جوری بود، تهران خیلی بدتر [ بود ]؛ تهران هم برای ما پیش می‌آمد، برای خیلی‌ها پیش می‌آمد. امروز این‌جوری نیست؛ نه‌اینکه امروز طلبه و روحانی و عمامه‌به‌سر دشمن و مخالف و مسخره‌کن نداشته باشد؛ چرا، امروز هم هستند و همیشه هم خواهند بود - پیغمبران را هم مسخره میکردند - لکن امروز جریان، جریان اسلامی است. این یک خصوصیّت؛ این به نفع شما است؛ از این خصوصیّت هرچه میتوانید باید استفاده کنید.

یک امتیاز دیگرِ این دوران این است که در سطح جهان، یک احساس خلأ فکری و نیاز به یک فکر جدید موج میزند؛ در سطح جهان این‌جور است؛ دل‌زدگی و سرخوردگی از « ایسم » های مختلف - چه « ایسم » های چپ، چه « ایسم » های راست - در بین کشورها و بین اندیشمندان و بین جوانها بسیار زیاد شده؛ یک حالت خلأ فکری [ وجود دارد ]، حرف نو جا می‌افتد. جمهوری اسلامی، هم در مسئله‌ی انسان، هم در مسئله‌ی جامعه، هم در مسئله‌ی سیاست حرفهای نو دارد؛ اسلام حرفهای نو دارد. ما اگر بتوانیم این حرفهای خودمان را حرفهای نویی است در دنیا منتشر کنیم و به گوشها برسانیم،

«12»