بدشان میآمد، کسانی هم بودند که با اینها دشمنی میکردند و با دشمن همکاری میکردند - اینکه به جای خود محفوظ - امّا داخل آدمهای خوب، کم نبودند کسانی که از مبارزین خوششان میآمد امّا وارد میدان مبارزه نمیشدند؛ خب، اینها کاری نمیکردند. بله، آن روزی که جبههی دشمن ضعیف شد و معلوم شد که رژیم طاغوت رو به سقوط است، طبعاً آن سواد ( ۹ ) عظیم وارد میدان شدند که کار را یکسره کردند؛ امّا در دوران سختی مبارزه، مبارزین [ همان ] عدّهای بودند که تلاش میکردند و درون میدان بودند. امروز هم همانجور؛ همچنانکه آن روز مبارزه لازم بود و کنار نشستن و مبارزین را دوست داشتن کافی نبود، امروز هم مبارزه لازم است؛ نشستن و مبارزین را مدح کردن و تمجید کردن، کافی نیست؛ باید وارد شد. البتّه مبارزهی امروز با مبارزهی آن روز تفاوت ماهوی دارد؛ لکن مبارزه، مبارزه است؛ تلاش است، مجاهدت است. راه این مبارزه را باید پیدا کنید. یک نکته هم در مورد پیشنهادهایی که میشود - چند نفر از خانمها و آقایان پیشنهادهایی هم مطرح کردند که حالا باید انشاءالله نگاه کنیم، به برادران و آقایان محترم مدیریّت این پیشنهادها عرضه بشود که بروند دنبال کنند، انشاءالله نگاه کنیم ببینیم میتوانیم تحقّق بدهیم یا نه - عرض بکنم؛ پیشنهاد عملی باید داد. هر پیشنهادی که میخواهید بدهید، نگاه کنید ببینید چقدر قابل عملی شدن است؛ برنامهی منطبق با وضعیّت زمین بدهید. اینجا هم من اشاره کنم به حرفی که باز همین پریروز ( ۱۰ ) به این آقایان مسئولین - چون [ در آنجا ] همینطور برنامه گفته میشود برنامهی چه، برنامهی چه - [ گفتم ]؛ بنده به اینها گفتم برنامه، چیزی فراتر از هدفگذاری است؛ هدفگذاری، برنامه نیست. برنامه عبارت است از کشیدن راه، کشیدن جادّه به سمت مقصد؛ این برنامه است، به این میگویند برنامه. اگر چنانچه شما جادّهای که میخواهید