بیانات سال 96


میکنم، انگیزه‌هایی وجود دارد برای‌اینکه یاد شهدا به فراموشی سپرده بشود؛ انگیزه‌های بسیار شدیدی وجود دارد که اینها را به فراموشی بسپارند؛ چیزهای دیگری را مطرح کنند و جلوه‌های کاذب و عظمتهای دروغین را مطرح کنند تا عظمتهای واقعی از یادها برود. این کنگره‌ی شما و امثال این کنگره در سراسر کشور در استانهای مختلف، در واقع پادزهر آن حرکت مسمومی است که [ آنها ] انجام میدهند.

استان آذربایجان غربی ازجمله‌ی دو سه استانی است که مجاهدت و فداکاری در آن با آغاز جنگ تحمیلی آغاز نشد ،[ بلکه ] از قبل وجود داشت. خیلی از استانها در امنیّت و راحت و آسایش بودند؛ جنگ تحمیلی که شروع شد، جوانهایشان رفتند و مشغول مبارزه شدند، [ امّا ] آذربایجان غربی در واقع از روز اوّل انقلاب، مثل کردستان و مثل بعضی از استانهای دیگر - چند استان [ این‌جور ] هستند - دچار مسائل نیازمند به مبارزه و نیازمند به مجاهدت بود. و آذربایجان غربی ایستاد در مقابل همه‌ی حوادث، و واقعاً مبارزه کرد. و جوانهای مؤمن خوب [ داشت ]؛ مرحوم شهید آقامهدی باکری را من از قبل از انقلاب می‌شناختم، ایشان دانشجوی دانشگاه تبریز بود، با یکی از دوستان ما که ایشان هم دانشجوی دانشگاه تبریز بود آمدند مشهد؛ اتّفاقاً تابستان بود و من در یکی از همین ییلاقات اطراف مشهد بودم؛ آمدند آنجا و دیدم این جوان را. اهل کار بودند، اهل مبارزه بودند، فهیم بودند؛ مسائل کشور را، موقعیّت کشور را میفهمیدند. لذا به‌مجرّد‌اینکه انقلاب شد و حوادث بعد از انقلاب پدید آمد، اینها صحنه را حفظ کردند؛ یعنی حضور کامل در صحنه پیدا کردند. [ این ] بیداری اینها را نشان میدهد. و آذربایجان

«2»