بیانات سال 96


یادم هست به یک مناسبتی صحبت منوچهری شد، من یک اشاره کردم، گفتم بله « الا کجاست جمْل بادپای من »؛( ۴ ) یک مصرع از یک قصیده [ را خواندم ]. ایشان شروع کردند قصیده را از اوّل تا آخر خواندن؛ از حفظ ! یعنی ایشان این‌جوری بود؛ حافظه، حافظه‌ی فوق‌العاده و همه‌چیزحاضر.

ازجمله‌ی خصوصیّات ایشان، احساس مسئولیّت نسبت به گستردن معارف اسلامی بود. ایشان اهل سخنرانی [ بود ] و خب لهجه‌ی شیرینی هم داشت و زبان گویایی هم داشت. از قبل از انقلاب من یادم هست ایشان دعوت میشدند؛ ما آن‌وقت مشهد بودیم. مشهد گاهی بعضی از جلسات خاص، ایشان را دعوت میکردند و از تهران می‌آمدند؛ در خود تهران، در جاهای دیگر، بعد از انقلاب هم که فراوان ایشان جلسات داشتند برای جوانها، برای دانشجویان، برای اساتید، برای علما، برای عامّه‌ی مردم و به تبلیغ و ترویج معارف دینی میپرداختند؛ یعنی سطح علمی و جایگاه فکری و علمی ایشان مانع از این نمیشد که ایشان بیاید در سطح افکار مخاطبین خودش و بحث کند.

ازجمله‌ی خصوصیّات ایشان، که واقعاً خصوصیّات مثبت در ایشان خیلی زیاد بود، یکی آن تعصّب دینی بود. ایشان بشدّت نسبت به مسائل دینی متعصّب و پایبند بود و نسبت به انحرافاتی که در گفتار و افکارِ بعضی بُروز میکرد، حسّاس بود و برخورد صریح میکرد. خب با ایشان هم زیاد دشمنی کردند و حتّی به ایشان اهانت کردند، امّا درعین‌حال ایشان در این میدان، سخت ایستاده بود. و حقّاً و انصافاً آقای جعفری ( رضوان‌الله‌علیه ) یک عنصر و یک شخصیّت برجسته‌ای بود.

«5»