بیانات سال 96


هستند. در امر شهادت آنچه مهم است این است که کسی آماده بشود جان خودش را کف دستش بگیرد برای بذل در راه خدا؛ ایثارگران ما، رزمندگان ما، فداکاران ما که جانشان را کف دستشان گرفتند و رفتند، همه‌ی اینها این فضیلت را دارند، منتها گاهی خدای متعال نسبت به کسانی تفضّل ویژه‌ای میکند و پاداش آنها را که شهادت است به آنها نقد میدهد، بنابراین ارزششان و اعتبارشان میشود چند برابر؛ برای خاطر اینکه از خدای متعال پاداش این مجاهدت را به‌صورت نقد گرفتند: اِنَّ اللهَ اش‌ـتَریّْ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقًّا فِى التَّورىّْةِ وَ الاِنجیلِ وَ القُرءان، ( ۲ ) یعنی خدای متعال جانشان را، این متاع را از اینها قبول کرد و در مقابل، بهشت را به آنها داد؛ بالاترین معامله این است، بالاترین سود این است. جان ما همان سرمایه‌ای است که به‌هرحال خواهی نخواهی از بین خواهد رفت؛ یعنی هیچ‌کس نیست که این جان و عمر را که باارزش‌ترین سرمایه‌ی انسانی او است، بتواند نگه دارد؛ یک مدّتی هست؛ بعد، از ما گرفته خواهد شد. به شکلهای مختلفی گرفته خواهد شد؛ یک نفری مثلاً تصادف میکند در بیابان یا خیابان و با تصادف از بین میرود؛ یکی با بیماری از بین میرود؛ [ امّا ] یکی این جان را با خدا معامله میکند؛ این جانِ از بین رفتنی را معامله میکند. بنده پیش از انقلاب در سخنرانی‌ها مکرّر این را میگفتم که شهادت مرگ تاجرانه است، مرگ حسابگرانه است؛ کسی که در راه خدا شهید میشود، در واقع بهترین حسابگری را دارد میکند، چون این [ جان ] که ماندنی نیست؛ مثل تعبیر معروف « روغن ریخته، نذر امامزاده » است. خب این روغنِ ریخته است دیگر،

«2»