میدان، آن کسی که دارد مبارزه میکند اگر دارای ایمان باشد یعنی به حقّانیّت خود معتقد باشد، به حقّانیّت این راه معتقد باشد، این به پیشرفت او کمک خواهد کرد. اگرچنانچه این ایمان، ایمان بالله باشد، ایمان به غیب باشد که دیگر فوقالعاده است؛ این همان عاملی است که در صدر اسلام آن پیروزیها را نصیب مسلمانها کرد. در زمان ما هم همین اتّفاق افتاد. عزم بود، ایمان بود، فداکاری [ بود ]. نتیجهی آن ایمان فداکاری است؛ یعنی برایشان جان دادن مسئلهی اصلی نبود؛ یعنی واقعاً آماده بودند که جانشان را در راه خدا و در راه جهاد فیسبیلالله از دست بدهند؛ فداکاری. این خاطرههایی که نوشته میشود، سرشار از حوادث فداکارانه است که حقیقتاً برای همهی ما درس است. بنده هروقتی که میخوانم یکی از این کتابها را - زیاد هم میخوانم - حقیقتاً نسبت به آن عظمتی که در این کارها و در این فداکاریها وجود دارد، احساس کوچکی میکنم در خودم. و ابتکار؛ یکی از خصوصیّات [ دیگر ] دفاع مقدّس، روحیهی ابتکار و کارهای نو بود - که اگر ملاحظه کرده باشید، خواهید دید - از سنّتهای متعارفِ خیلی از ارتشهای دنیا که مثلاً تجربه و آزمون هم پشت سرش هست عبور کردن، راههای نو را به وجود آوردن و راههای نو را کشف کردن. حقیقتاً اینجور بود؛ یکی از مهمترین مسائل رزمندگان ما ابتکار بود، بعد هم توسّلات معنوی. جبههها جایی بود که انسانهای متعارف و معمولی وقتی میرفتند آنجا، حقیقتاً در وادی صفا و نورانیّتِ عرفان وارد میشدند، [ آنهم ] بهطور قهری ! این خصوصیّات رزمندگان ما بود. لذا خود این جنگ، انسانساز شد. یعنی دفاع مقدّس موجب شد که هرکدام از جوانان معمولی