امروز مطلبی که بنده عرض میکنم، ناظر به این جنبهی علمائی و این جنبهی دینی است؛ یک مقداری راجع به این بخش و در حوزه و چهارچوب این بخش میخواهم یک عرایضی را خدمت آقایان عرض کنم. مقدّمهی بحث این است که در اینکه جمهوری اسلامی در حال یک مبارزهی همهجانبه است، کسی تردید ندارد؛ همه این را قبول داریم که جمهوری اسلامی در حال یک مبارزهی سخت و یک مبارزهی همهجانبه است؛ نهفقط در زمینهی سیاسی، [ بلکه ] در زمینهی فرهنگی، در زمینهی اقتصادی، در زمینهی اجتماعی، در زمینهی امنیّتی، ما در حال مبارزهایم. [ البتّه ] جنگ نظامی و مبارزهی نظامی هم در برههای از زمان بوده که متوقّف شده و [ الآن ] نیست امّا سختتر از آن، جنگهای امنیّتی است، جنگهای اقتصادی است، جنگهای فرهنگی است که ما در جریانیم و در حال جنگیم؛ این را هیچکس نمیتواند انکار کند. بله، کسانی هستند که به اینکه ما در این وضعیّت هستیم - در حال جنگ هستیم - اعتراض دارند که چرا با دنیا باید ما جنگ داشته باشیم ؟ کسانی هستند که معترضِ به این معنا هستند. تصوّر آنها این است که جمهوری اسلامی این جنگ را شروع کرده؛ لذا میگویند خب چرا ما اینجور و در این وضع هستیم ؟ به نظر ما این غفلت است؛ جمهوری اسلامی جنگی را با این ابعاد با دنیا شروع نکرده، بلکه نفسِ وجود جمهوری اسلامی یعنی آرمانها و اهداف و شعارهایی که در جمهوری اسلامی مطرح است - که خلاصه میشود در حکومت دین، خلاصه میشود در جامعهی دینی - دشمندرستکن است، دشمنتراش است، جنگراهبینداز است. این همان جنگ معروف حق و باطل است که