بیانات سال 96


یکی از اشکالات آموزش‌وپرورش ما، بیماری دانشگاه‌گرایی است. در سطح محیط دانش‌آموزی ما دانشگاه‌گرایی وجود دارد؛ یعنی اگر کسی بخواهد درس بخواند و به دانشگاه نرسد، کأنّه درس نخوانده؛ این خطا است، این غلط است، لزومی ندارد. ما این‌قدر در کشور نیازهای فوری، فوتی، لازم و مهم داریم که هیچ احتیاجی به تحصیلات دانشگاهی ندارد؛ احتیاج به مدرک دکتری و ارشد و غیرذلک ندارد؛ این‌که بنده سالهای متمادی - چندین بار تا حالا - روی این هنرستان‌ها و فنّی‌حرفه‌ای‌ها تکیه میکنم، به‌خاطر این است. این بخشهای مربوط به فنّی‌حرفه‌ای را باید تقویت کرد، باید افزایش داد. خیلی‌ها هستند که در تحصیلات مربوط به هنرستان کار کرده‌اند، در فنّی‌حرفه‌ای پیش رفته‌اند، یاد گرفته‌اند، بلد شده‌اند که چه کار کنند، آمده‌اند، مشغول کار کردنند؛ هم زندگی مادّی‌شان تأمین است، هم ازلحاظ روحی شادابند، هم دارند به جامعه خدمت میکنند؛ این بهتر است یا آن ‌که زحمت کشیده و مدرک دکتری هم گرفته، [ امّا ] بیکار نشسته آنجا، کار پیدا نمیکند، یا اگر کاری هم پیدا بکند، یک کار سطحیِ کم‌ارزش در فلان دستگاه یا در فلان اداره که [ بگویند ] برو به‌عنوان مثلاً مشاور یا مانند اینها آنجا بنشین ! چه ارزشی دارد این‌همه درس خواندن و این‌همه زحمت کشیدن ؟ دانشگاه‌گرایی خطا است.

بله، ما نیاز به علم داریم، نیاز به تحقیق داریم؛ هرچه در زمینه‌ی علم پیش برویم، زیاد نیست؛ این را من سالها است دارم میگویم و بحمدالله پیشرفت هم کرده‌ایم، امّا معنایش این نیست که هرکسی پایش را میگذارد در دبستان یا دبیرستان، هدف خودش را دانشگاه بداند؛ نه، هزاران کار وجود دارد که اینها احتیاج به دانشگاه ندارد، احتیاج به آن هزینه‌ی سنگین ندارد، آن شور و شوق و استعداد لازم [ دانشگاهی ] را نیاز ندارد. اینها را ما از یاد نبریم؛ اینها ثروتهای ما است، ثروت ما است. این جوانی که میتواند در فنّی‌حرفه‌ای کار بکند و به‌

«7»