خب، ما چرا از این ظرفیّتها استفاده نکردهایم ؟ علّت اینکه از این ظرفیّتها استفاده نشده است، وجود موانع است؛ من چند مورد از این موانع را میشمارم. یکی از این موانع باور نداشتن بعضی از مسئولین ما به همین ظرفیّتها است؛ یا باور ندارند یا به اینها اهمّیّت نمیدهند. وجود اینهمه جوان در کشور، یک ظرفیّت مهمّی است؛ بعضی از مسئولین ما، در طول زمانها، به این اهمّیّتی نمیدادند؛ بعضیها این را باور نداشتند، اهمّیّت نمیدادند؛ این را که « از دست این جوانها کار برمیآید »، بعضیها قبول نداشتند، باور نداشتند. آن روزی که صنعت هستهای کشور شروع به فعّالیّت کرد و به آن اوجی که همه میدانید رسید، بعضیها بودند - حتّی بعضی از دانشمندان ما، بعضی از نسلهای قدیمی ما - که به ما میگفتند « آقا نکنید، فایدهای ندارد، نمیشود، نمیتوانید »؛ بعضیها به خود من نامه مینوشتند و میگفتند نمیتوانید. چرا ؟ چون آن کسانی که دستاندرکار بودند، همه تقریباً جوان بودند؛ اکثر آنها در سنین حدود سی سال و کمتر از سی سال بودند؛ اینها توانستند. همان کسانی که منکر بودند، بعداً اعتراف کردند که « بله، اینها واقعاً توانستند این کار را انجام بدهند ». امروز در صنایع مختلف، در نانوتکنولوژی، در صنایع گوناگون، در صنایع برتر - به قول فرنگیمآبها « هایتِک »- کشور، عمده جوانها هستند؛ مشغول کارند، دارند تلاش میکنند و میتوانند؛ جوانهای ما قادر به خیلی از کارهای بزرگ هستند. بعضی از مسئولینِ ما در طول زمان، این امکان را باور نداشتند یا به آن اهمّیّت نمیدادند.