بیایید قبول کنید که بیست درصد را انجام ندهید، مثلاً پنج هزار یا شش هزار سانتریفیوژ داشته باشید - حالا اینها همانهایی بودند که سه سانتریفیوژ یا دو سانتریفیوژ را هم اجازه نمیدادند - [ میگفتند ] عیب ندارد؛ بیایید غنیسازی بکنید، مثلاً شش هزار سانتریفیوژ داشته باشید یا فلان مقدار غنیسازیِ سهونیم درصد را داشته باشید؛ اینها همانها هستند. الان آقای دکتر روحانی گفتند؛ اینها - سازمان ملل و دستگاههای گوناگون سیاسی جهان - به خیال خودشان حقّ غنیسازی ایران را [ به رسمیّت ] شناختهاند؛ بله، شناختهاند، [ امّا ] منشأش مذاکره نیست؛ اشتباه نکنیم؛ منشأش پیشرفت ما است؛ ما چون پیشرفت کردهایم، چون حرکت کردهایم، چون به بیست درصد رسیدهایم، اینها به تب راضی شدهاند؛ وَالّا اگر چنانچه بنا بود مذاکره کنیم و این را با مذاکره به دست بیاوریم، تا امروز و تا هرگز به دست نمیآمد. این هم یک تجربه است که در مقابل زیادهخواهی طرف مقابل و جبههی مقابل، انسان منافع خودش را دنبال کند و شجاعانه حرکت کند و پیش برود. یک تجربهی دیگر که این هم تجربهی مهمّی است، تجربهی همراهیِ اروپا با آمریکا در مهمترین موارد است. ما بنای دعوا کردن با اروپاییها را نداریم؛ با این سه کشور اروپایی بنای معارضه و مخالفت و بگومگو نداریم، امّا واقعیّتها را باید بدانیم. این سه کشور نشان دادهاند که در حسّاسترین موارد با آمریکا همراهی میکنند و دنبال آمریکا حرکت میکنند. حرکت زشت وزیر خارجهی فرانسه در جریان مذاکرات را همه یادشان هست؛ در بازی « پلیس بد و پلیس خوب » میگفتند او نقش « پلیس بد » را ایفا میکند؛ البتّه قطعاً با هماهنگی آمریکاییها بود؛ یا