بیانات سال 97


این توجّه نیست. باید فضا جوری بشود که انسانهای مستعد بتوانند در آن فضا حرکت کنند، امثال حاج میرزا علی‌آقای قاضی‌ها و علّامه‌ی طباطبائی‌ها و شخصیّت‌های برجسته‌ی این‌جوری به وجود بیایند؛ انسانهای والا و برتر که از این فضای مادّی توانسته‌اند تعالی پیدا کنند و فراتر بروند؛ یعنی فضا بایستی برای این آماده بشود. البتّه همه‌ی ما استعداد یک چنین چیزی را نداریم امّا در میان ما کسانی هستند که استعداد این حرکت را دارند، بخصوص در دوره‌ی جوانی.

در آن قضیّه‌ی معروفِ دیوجانس حکیم، که به اسکندر گفت تو برده‌ی بردگان منی. اسکندر حرکت میکرد از یک راهی، این نشسته بود، اعتنائی نکرد؛ به او برخورد، گفت ببینید این کیست؛ آوردندش؛ گفت چرا جلوی من بلند نشدی ؟ گفت چون دلیل ندارد بلند شوم، تو برده‌ی بردگان منی؛ گفت یعنی چه، من - اسکندر - برده‌ام ؟ گفت بله، شهوت و غضب برده‌ی من هستند، در اختیار من هستند، و تو برده‌ی شهوت و غضبی؛ برده‌‌ی برده. [ یعنی ] انسانی که بتواند از بردگیِ شهوت و غضب نجات پیدا کند. خب، اینها آرمانها است.

بدیهی است که این آرمانها در کوتاه‌مدّت تحقّق پیدا نمیکند؛ اگر بخواهیم این آرمانها در جامعه تحقّق پیدا کند، یک حرکت بلندمدّت لازم دارد. یعنی چه ؟ یعنی زنده بودن انقلاب. ببینید ! اینکه مدام میگوییم انقلابی باشیم، انقلابی بمانیم، معنایش این است. اگر چنانچه انقلاب استمرار پیدا کرد، تحقّق این آرمانها ممکن خواهد شد؛ اگر چنانچه این استمرار با آگاهی و هوشیاری و دقّتِ‌نظر و مانند اینها باشد، تحقّق این آرمانها قطعی خواهد شد؛ امّا اگر وسط راه به این نتیجه

«9»