بیانات سال 97


که برای من شعرهایشان را - چند بیتی - قبل از نماز خواندند، واقعاً خوب بود، واقعاً برجسته بود؛ لکن در گذشته اینجور نبود. مثلاً فرض بفرمایید یک شاعری به خودش جرئت میداد با یک زن شناخته‌شده‌ی در جامعه، با [ بیان ] اسم در شعر عشق‌بازی کند، تعشّق کند؛ این کار، کار رایجی بود؛ این را شما در شعر فارسی نمی‌بینید، چنین چیزی وجود ندارد. در شعر فارسی، نسبت به معشوق اظهار علاقه و ارادت و محبّت و امثال اینها میشود امّا او یک معشوق ناشناخته است، یک معشوقِ غالباً خیالی یا کلّی است؛ شخص معیّنی نیست. در قصائد عربی دوران اوّل نه، یک شخص معیّنی [ منظور شاعر بوده ]؛ مثلاً‌ فرض کنید که

و لو انّ لیلی الاخیلیّة سلّمت

علیّ و دونی جندل و صفائح ( ۴ )

« لیلی اَخیَلیّه » یک آدم مشخّصی بوده، یک خانم محترم معتبری در جامعه بوده؛ این شاعر معروف، به این زن تعشّق میکند یعنی هیچ اشکالی هم نداشته. یا فرض بفرمایید یک شاعر معروف دیگری - معاصر فرزدق و جریر و مانند اینها - به نام کُثَیّر؛ این شاعر، عاشق یک شاعره‌ای است که آن شاعره اسمش عزّه است؛ این کثیّر از بس در شعر خود تعشّق نسبت به آن شاعره کرده، معروف شده به کثیّر عزّه؛ یعنی شما الان بخواهید شرح حال کثیّر را پیدا کنید، باید بگردید دنبال « کثیّر عزّه »؛ این کار معمول بوده، این کار رایج بوده؛ [ امّا ] در شعر فارسی شما

«3»