عمل، سطحینگری در اندیشه و فکر، وادادگی در سیاست، و بیتفاوتی در مواجههی با دشمن سوق بدهیم؛ یعنی اگر شعرِ ما اینجور باشد که این خصوصیّات را ایجاد بکند، این قطعاً برخلاف حکمت شعری است که در طول زمان در شعر فارسی وجود داشته. بایستی به این توجّه کرد؛ این یک مسئلهی مهمّی است. شعر بایستی در زمینهی جدّیّت و کوشندگی و انضباط در عمل و ژرفنگری در اندیشه و استحکام در هویّت و مجاهدت در برابر دشمن، فعّال باشد. و این را هم شما برادران و خواهران عزیز ما - شماها نخبگان جامعه هستید؛ یعنی هنر شعر عادتاً از یک ذهن نخبه و روحیهی نخبه برمیخیزد - توجّه داشته باشید و البتّه توجّه هم دارید که برای منحرف ساختن هنر کشور دارد تلاش میشود؛ یعنی دارند سرمایهگذاری میکنند، پول خرج میکنند، هیئتهای اندیشهورز مینشینند طرّاحی میکنند برای اینکه شعر موجود ما را منحرف بکنند؛ همچنانکه در مورد سینمای ما، در مورد تئاتر ما، در مورد نقّاشی ما، در مورد همهی فنون و شعبههای گوناگون هنر، همین کارها دارد انجام میگیرد؛ یعنی کارهای منحرفکننده دارد انجام میگیرد. در مورد شعر هم همینجور است؛ واقعاً دارند تلاش میکنند. یک عدّه آدمهای هرزهگو را بزرگ میکنند؛ من این را الان در جامعهی خودمان مشاهده میکنم؛ دستهایی هستند که فلان شاعرِ بیربطگو و هرزهگو را اصلاً بزرگ میکنند، مطرح میکنند، چهره میکنند، درحالیکه از لحاظ فنّی هم شعرهایشان شعرهای پایینی است؛ حالا از لحاظ محتوا که هیچ، از لحاظ فنّی هم شعری نیست که حالا بگوییم « شعر خوبی است، ولو مضمونش مضمون