مسائل حاشیهای را وارد میدانِ کار خود نمیکرد؛ در دوران جنگ تحمیلی، اولویّت امام مسئلهی جنگ بود؛ امام بارها این را فرموده بودند که جنگ در رأس امور است، دفاع مقدّس در رأس امور است ،( ۷ ) و واقع هم همین بود. متمرکز بر یک مسئلهی دارای اولویّت میشد و حواشی را واردِ میدانِ اهتمامِ خود نمیکرد. در اوّل انقلاب - در همان روزهای اوّل و هفتههای اوّل - در رفتار امام، انسان با شگفتی مشاهده میکند تکیهی امام بر قانون اساسی، بر ایجاد نظام، بر ترتیبات قانونی و بر این چیزها بود؛ یعنی بر روی آن نقطهی اصلی متمرکز میشد. چهارم: اعتماد به تواناییهای مردم؛ امام، ملّت ایران را ملّتِ بزرگ و آگاه و توانایی میدانست، به آنها اعتماد میکرد، به آنها خوشبین بود؛ مخصوصاً به جوانان. مشاهده کنید در فرمایشات امام که چقدر نسبت به ملّت خوشبین است، نسبت به جوانان خوشبین است. پنجم: بیاعتمادی به دشمن؛ امام در طول ده سال حضور بابرکت خود در رأس نظام اسلامی، یک لحظه به دشمن اعتماد نکرد؛ به پیشنهادهای دشمن بدبین بود؛ به تظاهرات ( ۸ ) آنها بیاعتنا بود؛ دشمن را به معنای واقعیِ کلمه، دشمن میدانست و به او اعتماد نمیکرد. ششم: اهتمام به همبستگی و اتّحاد ملّت؛ این هم یکی از خصوصیّات الگوی رفتاریِ امام در مقابل این دشمنیها بود. هر چیزی که ملّت را به دو دسته تقسیم کند، به دو قطب تقسیم کند، از نظر امام مردود بود. هفتم: ایمان و اعتقاد راسخ به نصرت الهی و به وعدهی الهی؛ این هم آن نقطهی اصلی. اتّکاء امام به نصرت الهی بود؛ همهی تلاش خود را میکرد، با همهی وجود در میدان بود، امّا امید او بستهی به نصرت الهی